کانون وبلاگ نویسان ایران

۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

همه باهم ((مرگ بر جمهورى اسلامى))

يكى از همين شبها كه همه ما در خواب هستيم ( با در نظر گرفتن احتمال به نتيجه نرسيدن گفتگوهاى بغداد) ممكن است كه حملاتى از طرف نيروهاى خارجى به نقاط حساس كشورمان انجام شود، بعنوان ايرانى قبل از اينكه با بهت و حيرت با كار انجام شده روبرو شويم بايستى كه همه احتمالات را در نظر داشته باشيم، در صورت افتادن چنين اتفاقى (كه اميدوارم هيچوقت نيافتد) چه بايد كرد؟ آيا بايد نشست و شاهد تبليغات چندش آور و هميشگى نظام ماند با محتواى تهوع آور مظلوميت و دشمن دشمن كردن و تلاش براى اتحاد مردم بر عليه نيروهاى حمله كننده ؟ و يا اينكه در فرداى آنروز همگى از خانه ها خارج شده و با صداى بلند فرياد بزنيم ((مرگ بر جمهورى اسلامى))، مرگ بر رژيمى كه ايران را ويرانه كرد كه به همه عالم از دوست گرفته تا همسايه و همدين اجازه داد كه به ميهنمان تجاوز كنند، آن زمان بسر رسيد كه بخاطر بيضه آقايان جان خود را بر كف دست ميگذاشتيم و به جبهه جنگ ميرفتيم، اولين سوالى كه براى من نوعى بايد بوجود بيايد اينست كه - براستى براى كه و چه؟ كدام  دشمن خارجى چنين بلايى برسر كشور مياورد كه اينان نياوردند؟ ضرر اقتصادى؟ تماميت ارضى؟ كرامت انسانى؟ زندان و شكنجه؟ آوارگى و دربدرى  و پناهندگى؟ گرسنگى و قحطى؟ گرانى و بيكارى؟ بردگى و بى احترامى؟ تجاوز به نواميس؟ نابودى فرهنگ؟ نابودى زير ساختها؟ تاراج اموال؟ افت ارزش پول ملى؟ و و و ....


پس فقط بلند بگو ((مرگ بر جمهورى اسلامى)) اگر ديندار هستى، اگر لاييك هستى، اگر مسيحى يا يهودى يا بهايى يا اگر ترك و كرد و بلوچ و گيلك و  لر و چه بگويم اگر ايرانى هستى و به ميهنت علاقه دارى و وجودت با ماندگارى اينان گره نخورده فقط و فقط بگو مرگ بر جمهورى اسلامى. يا حق

بالاترين

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

تناول شكر اضافه از آيت الله "مكار" شكر فروش شيرين عقل نشان!

جناب مكارم، سر و كار داشتن بيش از حد با شكر علاوه بر اينكه انسان را به شكر خورى بيحساب مبتلا ميكند باعث شيرينى مزمن عقلى هم ميشود، بنا به تحقيقات انجام شده بر روى انسانهاى نئاندرتال ساكن قم و حومه وقتى يك فسيل بيش از اندازه عمر ميكند، كم كم مملكتى را با تمام مردم داخلش ملك يمين خود تلقى كرده و بعلت مشكلات قندى و شكرى موجود در مغزشان تصميم به فتواى خارج از رحم ميكند و در قرن بيست و يكم كه در پيشگاه مردم فرهيخته ايران دنبلان گوسفند نيوزلندى بمراتب بيشتر از فتاوى مراجع ارزش و احترام دارد، خود و دين خود را سنگ روى يخ ميكند ونشان ميدهد كه هنوز هم هستند افرادى كه تا اين حد اعتماد بنفس داشته و موجبات خجالت و شرم سارى معدود هم كيشان باقيمانده خود را فراهم ميكنند.
براى تمامى مراجع تقليد فسيل عاليقدر تقاضاى شفاى عاجل داريم، باشد كه در اولين فرصت زحمت خود را كم كرده و يك ملتى را از نگرانى برهانند. آمين.


بالاترين



۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

شاهين - دادا - گلى به گوشه جمالت!

رهبر ما آن جوان رعناييست كه اومده به رپ پارس معنى بده، پس بقول "باباى راحل" از دست ما عصبانى باش و از اين عصبانيت بزن به آب سرد، راستى مرجع تقليد كيلو چند؟ يك سيخ فتوا گرونتره يا دنبلان؟ نقى به فريادت برسه جوون رزمنده لباس شخصى جوياى نام، سيرابى بدم خدمتتون، اگه شاهين آب گرفته به لونه مورچه ها كه خيلى ادب داشته، معمولا ديگران اغتشاشيدن به لونه مورچه ها، شما كه خيلى به فكر نقى و خاندانش هستى همون قم و بگير چون ميترسم برى آلمان آرنج شاهينم دستتون ندن احيانن، از قديم گفتن يك توپ دارم ميزنم تو سرت بچه پررو ها، اگه يك نيگا دور و برت بكنى ميبينى كه كمه كم شصت ميليونى مرتد ناقابل دورت كردن، بخاطر اينكه بيت المال رو حروم نكنى اول از كوچه پشتيتون شروع كن عمو
و در آخر در روزگار نامردى و نامروتى، مخلص هرچى شاهين نجفى و هرچى مرده، دمت گرم و نفست خوش كه دل ما رو شاد كردى- نقى نگهدارت جوون.

خيلى نوكرتم بمولا داش شاهين- همين، يقين داشته باش كه يك ملت پشتت هستن


بالاترين

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

ابليس عاقل - خداى ابله و بشر- چوب دو سر طلا !

خنده دا ر نيست كه ابليس رو در رو و چشم در چشم خدا دوخته و به او اعلان جنگ داده است، ولى خدا با آگاهى از توانايى ابليس و ناتوانى انسان، بجاى مقابله با او گريبان انسان را گرفته و اينچنين عاقبتى براى او رقم زده است، نگاه كنيد به بى پايگى حكمت خدا ! ابليس بر او ياغى شد، ولى او يقه آدم را چسبيده است! در حاليكه خود اين فرشته متمرد، از همان نخستين روز رانده شدنش از عرش الهى يا در بهشت بوده يا در مجالس عيش و نوش انسانها تا بقول معروف آنها را از راه راست منحرف كند. در عوض ما انسانها بعد از مرگ در ميان دود و آنش و عقرب و مار لول ميخوريم، اگر در روز كذايى خلقت، خدا هوس نميكرد فرشتگان را به سجده كردن به "آدم" فرا بخواند، نه ابليس با سرپيچى از دستور خدا، او را در ميان فرشتگان درگاهش "سنگ روى يخ" ميكرد و نه بفكر گمراه كردن انسانها ميافتاد، ونه خدا از سر عناد و لجبازى  مخلوقات دست پخت خود را به چنين سرنوشتى محكوم ميكرد. انسان هم مانند ساير موجودات مى آمد و ميرفت و همه چيز به خوبى  وخوشى  و راحتى تمام ميشد. در واقع همه بدبختى انسان و فرشتگان  و بى اعتبارى خدا از همان فرمان نسنجيده "سجده كردن" آغاز شده است.
در جهان هستى ميليونها جاندار مانند انسان به دنيا آمده، زندگى كرده و مرده اند، بى آنكه نه كسى كارى به كار آنها داشته باشد، نه فرشتگانى مامور ثبت كردن اعمالشان باشند. پيغمبر و دين و كتاب راهنمايى زندگى هم نداشتند. به روز قيامت ودادگاه و بهشت و جهنم هم حواله نشده اند. انسان تنها موجودى است كه چوب دو سر طلا شده، بخاطر يك فرمان نسنجيده و يك نافرمانى از سر تعقل
عجب گرفتارى شديما !

بالاترين.