کانون وبلاگ نویسان ایران

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

حسن نصرالله تو درست ميگويى!



من با عرب هرگز مشگلى نداشته و ندارم و حتى معتقدم آنها كه دارند، يا متعصب اند و يا آموزش كافى ندارند؛ با اين تذكر مختصر، مى پردازم به گفتار رهبر شيعيان لبنان، "حضرت" حسن نصرالله، من با بيشتر سخنان ايشان كه در مورد ايران و ايرانى بيان كرده است هم خوانى دارم:

-آيا هر ساله صدها هزار ايرانى براى زيارت به عربستان نميروند، و سد ها ميليون دلار پول بى زبان خود را به اعراب ارمغان نمى كنند؟

-آيا هر ساله صدها هزار ايرانى به زيارتگاه هاى مستقر در عراق و سوريه سفر و ارقام هنگفت هزينه نمى كنند كه به مزار عرب زادگانى روند كه تاريخ ايران به جز خون و خون ريزى و تجاوز و چپاول از آنان يادگارى ديگر ندارد؟

-آيا همين ما پارسيان نيستيم كه با افتخار اسامى كج و معوج عربى را بر فرزندانمان ميگذاريم؟

-آيا اگر تلاش ها و پايمردى ابر مرد تاريخ ادب پارسى، حكيم طوس نبود، ماهم امروز بسان تمامى كشور هاى اشغالى اعراب و از جمله مصر زبان باستانى خود را از دست نداده بوديم و امروز به زبان عربى گفتگو نمى كرديم؟

-آيا ١٤٠٠ سال بعد از مرگ عربى به نام حسين، هر ساله دشنه بر فرق و گِل بر سر و زنجير بر پشت نمى كوبيم؟

-آيا در سفره تنها جشن باستانى ايران زمين كه هنوز پا بر جاست و سالش از ٢٥٠٠ بيش، به جاى شاه نامه، از كُتب عربى استفاده نمى كنيم؟

-آيا اين ما ايرانيان نيستيم كه در مراسمى وحشى و عربى ساليانه ميليون ها گوسفند را براى خرسندى خدا قربانى كرده و اين خرافه را به نا حق پاسبانى و پاسدارى مى كنيم؟

-آيا اين ما ملت پُر افتخار ايران زمين نيستيم كه يك عرب را در خراسان پرستش مى كنيم و از مرده اى كه حتى توانایی نجات خويش را از سم درون خوراکش نداشت، تقاضاى شفا و معجزه ميكنيم؟

-آيا دُخترانِ توران دُخت و ايران دُخت، با افتخارى بيمانند كتاب اعراب را بر سر نمى گيرند و در بالماسكه هايي به نام سفره حضرت فلان و بهمان شركت نمى كنند، تا آنان كه جان خويش را توان نجات نداشتند، شايد گوشه چشمى بر اينان كرده و دعاى آنان را مستجاب كنند؟

-آيا ما ايرانيان، ما فرهنگ باختگانِ خرد ستيزِ عقل از كف رفته، روزى از اين خواب غفلت بر خواهيم خاست و به ژرفاى اين فاجعه و به عمقِ شومِ اين زخمِ چركين پى خواهيم برد؟

-آيا هرگز تاريخ مُدون سرزمينمان را خوانده ايم؟

-آيا نمى دانيم كه خود را سيد و سيده خطاب كردن، نشانه دو چيز است: يكى پذيرش برترى عرب بر ايرانى است و ديگرى رضايت خاطر ما از اينكه فرزندان نا خلف و حرام زاده و محصول تجاوز آنان بر نياكانمانيم؟

-آيا ما تنها كشورى در دنيا نيستيم كه قلب پرچمش به زبان بيگانه مزين است؟

- آيا ما پارسيان نيستيم كه نواميس خويش را براى فاحشگى به كشور هاى عربى صادر مى كنيم و اين خوارى و زبونى را چگونه بر مى تابيم؟

- پس چه جاى شكايت است از حسن نصر الله؟!

- آيا گفتار ناخوشايند و گوشخراش او ترسيمى واقع بينانه و راست گويى محض نيست؟

آيا براى جلوگيرى از اين روند شوم كارى خواهيم كرد؟


(برگرفته از يك پست الكترونيكى)

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سیدعلی زاده نجف و عرب هست دوستان اوهم همه عراقی هستند از نقدی گرفته تا بروجردی تا شاهرودی وو پدرش عراقی و عرب هست زبان فارس را الوده کرده اند این ها عرق عربی و محمدی دارند مخمد زشنت کارترین فرستاده خدا هست که پیامش ننک و کینه توزی و زن بارگی هست و بس و علی از او دیوانه تر و قدراانه بند مخمد هست

mitra گفت...

liiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiike

رونیــــــک گفت...

درود بیکران
ننگ ونفرین برتمام اعرابی که به خاک پاک ایرانی دست درازی کردند وننگ برایرایرانیانیانی که خاینانه خود را به تازی های کثیف می چسبانند ...
باعث افتخار خواهد بود سری به من بزنی ...
پایدار باشی
من لینکت کردم ...

طنتار گفت...

رونيك عزيز افتخار دادى پيش ما اومدى ، وبلاگ زيبايى دارى ، بازم بما سر بزن ، ممنون.

ناشناس گفت...

YA ISLAM IS A DEENE KAMEL.KAMEL IN KILLING AND CHAPAVOL