کانون وبلاگ نویسان ایران

۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

نهضت زنهاى صيغه اى محمد نوريزاد- (همچون روسرى براى مجيد)!


آقاى حسين شريعتمدارى و شركا - اگر شما فقط دو نفر از زنان صيغه اى محمد نوريزاد را ميشناسيد، من صدها از اينها را ميشناسم، اما همه اينها بتوچه؟ بمن چه؟ به رهبرت چه؟ به كسى چه؟ بجاى اين جنگولك بازيها به رهبرت بگو كه جواب نوريزاد را بدهد.
فكر ميكنم ديگر زمان آن بازيها گذشته باشد كه انسانهاى والايى را مثل سعيدى سيرجانى با انواع و اقسام جرايم و تهمتهاى خنده دار همچون لواط و قاچاق مواد مخدر در بند كنيد و در نهايت هم مثل هزاران گل پرپر پير و جوان ديگر، سرش را به زير آب كرده و آب از آب تكان نخورد، اگر ميخواهيد در سناريوى كمدى بعدى يك جرم ديگر مثلا لواط به او ببنديد- بنده از همين حالا اعلام ميكنم كه خودم و تمام دوستانم و همكارانم همگى در اين عمل لواط با محمد نوريزاد همراه بوديم- ديگر چه؟ حالا لطفا برو و به اربابت بگو كه بجاى اين ملق بازيها جواب سوالات صادقانه و دلسوزانه اين مرد بزرگ را بدهد كه وقت بسيار تنگ است.

يكبار براى هميشه بايد اين تابو شكسته شود مسايل شخصى افراد (بفرض كه چنين چيزى وجود داشته باشد- كه ندارد) به خود افراد مربوط است و بس، و اين موضوع هيچ ربطى به نامه هاى آن عزيز ندارد.-براى همدلى و همراهى با نوريزاد عزيز از بانوان هموطن گرامى انتظار دارم بياييد و مثل آنزمان كه براى مجيد روسرى به سر كرديم اينبار نيز اعلام كنيم كه ما همگى زنهاى صيغه اى نوريزاد هستيم.


بالاترين


۱۳۹۰ آذر ۱۹, شنبه

چگونه است كه رژيمى كه در كل كره زمين منفور است ميتواند در قلب واشنگتن افراد را عزل و نصب كند؟!


به پير به پيغمبر كه از تئورى توطئه بيزارم، ولى جوابى هم براى اتفاقاتى كه ميافته ندارم!
آخر اين چه بازى ايست؟، ما چه ملتى هستيم؟ چرا اينچنين همه چيز ما به بازى گرفته ميشود؟ آقاى چالنگى اخراج ميشود! احمد باطبى در پى اش! كوروش صحتى و و و ! و حالا پارازيت ! واقعا ما را چه شده؟ آقايان كامبيز و سامان، جناب آقاى دكتر سازگارا و نوريزاده! اگر شما به داد دوستان خود نرسيد، فردا نوبت شماست، يعنى نظام منفور ايران كه كوچكترين محبوبيتى در كل اين كره زمين ندارد، اينهمه قدرت دارد كه در قلب آمريكا افراد صداى آمريكا را جابجا كند؟ عجبا و عجبا كه ما ميخواهيم با اين نظام مبارزه كنيم و حتى براندازى كنيم!

من كه در عجبم، يعنى پول بدمسب اينقدر قدرت دارد؟ البته كه نميخواهم كوچكترين اهانت و تهمتى به افراد بزنم، كما اينكه من خودم از طرفداران پر و پا قرص آقايان سازگارا، نوريزاده و برنامه پارازيت با مجريهاى دوست داشتنى آن هستم، اما اين هم تو كت من نميرود كه در بزرگترين دموكراسى دنيا، هيچ كس هيچ كارى از دستش برنيايد و چند تا كون نشور بتوانند زمام همه امور را در دست گرفته و هركارى دلشان خواست بكنن.
اگر ما ايرانيان نتوانيم در اين امر بسيار كوچك، همبستگى خود را نشان دهيم، واقعا نميدانم كه چه كسى و چه وقت ميخواهد نظام سرتاسر فساد و تباهى را كه پول بيحساب و قدرت نظامى هم پشتوانه خود دارد را به زير بكشيم؟!


بالاترين

۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

شاهكارى از زنده ياد على اكبر سعيدى سيرجانى!

اى مقيم ديار آمريكا***بازگو تاچگونه اى آنجا***روزگارت به كام ميگذرد؟***زندگى بر مرام ميگذرد؟***اندر آن سرزمين سنت و دلار***هستى از حظ روح برخوردار؟***خوش در آنجا بمان، هميشه بمان***فارغ از رنج پشم و شيشه بمان***كه در آنجا اگر سوار نه اى***همچو ما هم به زير بار نه اى***همسرت راحت است و آزاد است***فارغ از جور شيخ شياد آست***چادر تيره بر سرش نكنند***صيغه عون و جعفرش نكنند***پسرت گرم درس و دانشگاه***نز بسيجش خبر بود نه سپاه***دخترت در امان زتو سرى است***نه گرفتار حكم روسرى است***گفته بودى كه نوبهار دگر***ميكنى سوى اين ديار سفر***كرده آسايش و امن كسلت؟***زده عيش و نشاط زير دلت؟***هوست چيست؟رنج و خواريها؟***نوحه و ناله، سوگواريها؟***در صف نفت وشمع واستادن***جان به تامين آب ونان دادن؟***رنگ ماتم زدن به چهر حيات؟***رنجه گشتن ز انكرالاصوات؟***ناز رانندگان دون ديدن؟***زير باران و برف لرزيدن؟***شب تاريك دور شعله شمع***جمع گشتن، ولى نه با دل جمع؟***نه عزيز دلم به عشق وطن***خويش رادر بلا و غم مفكن***وطن از فيض همدلان وطن است***ور نه محنت سراى مرد و زن است***وطن از اشتراك فرهنگ است ***نه در و دشت نه گل و سنگ است***در چنين خاكدان پر معنى***نيست ديگر من و ترا وطنى*** مسكن امن دزدها اينجاست***وطن زن به مزدها اينجاست***دل و جان زين طويله بيزار است***دور پالان و تنگ و افسار است***هوس ريش و پشم اگر دارى***سوى ايران روانه شو بارى***تا ببينى چه ميرود بر ما***زين ستم پيشگان اهل ريا***تا ببينى چسان گرفتاريم***تا ببينى چه عالمى داريم***چون خر آرزوى دم كرده***دم نجسته دو گوش گم كرده***ديگران پركشان به اوج فضا***ما و حيض تغاث و استبرا***ديگران سر نهاده درپى كار***ما و فرياد نوحه، بانگ شعار***ديگران گرم عيش ونوش و رفاه***ما سيه طلعتان شهادت خواه***پشت پا خورده از بلاهت خويش***نمكى هشته بر جراحت خويش***خويش را همطراز خر كرده***دزد را پاسبان زر كرده***همچو آن مرد غافل از همه جا***نعره خر برفتمان به هوا***بيشمان كم ز كار جاسوسى***پشتمان خم ز بار سالوسى***نز جهانكام و نى اميد بهشت***كافر مفلسيم و قحبه زشت***بشنو اين ماجراى من بشنو***قصه غم فزاى من بشنو***سر پيرى هواى سير و سفر***زى فرنگم نمود راهسپر***تامگر باحصول ويزايى***ينگه دنيا كنم تماشايى**بنگرم تا چگونه دنيايى ست***كه به هر سر از او تمنايى ست***ليك ناز و افاده ها ديدم***خوارى اوفتاده ها ديدم***ديدم اندر هواى بارانى***صف زده زايران ايرانى***همه در التهاب رد و قبول***همه در انتظار اذن دخول***رفتم و بعد سين و جيم زياد***كه نصيب سنان و شمر مباد***سند ملك خانه خواست ز من***ضامن بازگشت من به وطن***گفتم اين نامه هاى دانشگاه***هست بر صدق قول من گواه***كه من از خادمان فرهنگيم***نه ز اهل دروغ و نيرنگيم***ما به جايى نخوانده پا ننهيم***ور بود خانه خدا ننهيم***گر ديار شما بهشت صفاست***وان ما دوزخى روان فرساست***من نخواهم به ترك دوزخ گفت***ورچه با گونه گون عذابم جفت***بيش يك مه نخواهم آنجا ماند***مرد بى مايه شانه اى افشاند***كه همه وقت رفتن، اين گويند***ليك راهى خلاف آن پويند***گفتم اى مرد حد خود بشناس***كار ما را ز كس مگير قياس***كشورت بر تو باد ارزانى***من و محنت سراى ايرانى***در بر آن كه آبرو ورزد***گر بهشت است اين نمى ارزد***گفتم و اين را و آمدم بيرون***خجل از عشوه هاى نفس زبون***كه كجا رفتم و چرا رفتم***سر پيرى رهى خطا رفتم***باز گفتم كه هرچه رفته نكوست***كه زيان من است و راحت دوست***كان فلان گرچه در به رويم بست****...................رست


۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

قتل يك نويسنده! - امروز چهارم آذر سالگرد قتل زنده ياد على اكبر سعيدى سيرجانى.


سعيدى سيرجانى، نويسنده، محقق و مورخ نامدار ايرانى سرانجام دچار همان سرنوشتى شد كه در نوشته هايش پيش بينى ميكرد. علت مرگ او از طرف رژيم "حمله قلبى" اعلام شد، ولى رژيم نگفت در اين چند ماهى كه از دستگيرى او مى گذشت، بر او چه رفت.
نويسنده بزرگ ايرانى را نزديك به ده ماه تمام از خانواده اش دور نگاه داشتند، نه او ميدانست كه بر خانواده اش چه ميگذرد، نه اعضاى خانواده اش از حال و روز او باخبر بودند. او را از زندانى به زندان ديگر، از بازداشتگاهى به بازداشتگاه ديگر بردند. سيل اتهامهاى گوناگون را در حالى بر او جارى كردند كه هيچ فرصت دفاعى از خود نداشت. اما سعيدى سيرجانى پيشاپيش همه آنچه را كه دفاع از خود لازم ميدانست گفته بود.
حمله او به رژيمى كه زمامدارانش پياله "در آستين مرقع" پنهان ميكنند، حمله او به "كوته آستينان درازدست"، اشاره او به "ضحاك ماردوش"- اينها همه گوياتر و صريحتر از آن بود كه زمامداران رژيم ندانند مخاطب كيست.
رسانه هاى رژيم نوشتند سعيدى سيرجانى به حمله قلبى ناگهانى در گذشت، ولى اين مرگ پيشاپيش و در طول ماهها تدارك ديده شده بود. سر دمداران رژيم قتل او را ، چه به صراحت چه به تلويح، واجب شمرده بودند. روزنامه هاى مزدور رژيم نيز، چنان كه ميدانيم، با نشر دروغ و دشنام به عادت هميشه اين قتل را تدارك ميديدند، مرگ سعيدى سيرجانى نه ناگهان بود و نه طبيعى ، اين قتلى بود كه به دقت تدارك ديده شده بود و پيش از هر كسى خود سعيدى انتظارش را ميكشيد، بيهوده نبود كه در يكى از نوشته هايش آرزو كرده بود كه انسان هرگز گرفتار ستمى نشود "كه براى نجات از آن به استقبال اجل"برود.
اين رسم كثيف رژيم است از ابتدا تا حال حاضر كه عرصه را بر نويسندگان كشور چنان تنگ كند كه مرگ را رهايى تلقى كنند.

ياد و خاطره او و همه در گذشتگان راه وطن و آزادى و دموكراسى گرامى باد.


بالاترين

۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

سگ زرد، شغال، كفتار، ميمون، عنتر- همگى شرف دارن به برادران لاريجانى!


مقام مسئول حقوق بشر جمهورى اسلامى ايران آقا جوات لاريجانى درجواب سوال متواضعانه بهمن كلباسى از بى بى سى جواب ميدهد كه سگ زرد برادر شغاله - براستى به چه مطلب جالبى اشاره كرديد آقا جوات، دقيقا شما برادران لاريجانى مصداق زنده و بارز اين تمثيل خودتان هستيد.

برادران لاريجانى بى شرمى را معناى تازه اى بخشيدند - همين!

بالاترين

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

بايد ولى فقيه را مجبور به دادن مجوز راهپيمايى كنيم (يك پيشنهاد از نوعى ديگر) !


در اين روزهايى كه خطر از هر جهت متوجه وطنمان است فكر ميكنم بهترين زمان است براى يك پيشنهاد بزرگ، پيشنهادى كه اگر مورد توجه همه عزيزان فعال داخل و خارج كشور قرار گيرد ميتواند همه ما را از اين بن بست بدر آورد،
پيشنهاد ميكنم از طريق جامعه جهانى تقاضاى يك راهپيمايى مسالمت آميزدر شهرهاى ايران را نماييم ، تقاضايى كه هيچگاه به اين شكل مطرح نشده است، اينگونه تقاضاها همواره بوسيله آقايان موسوى و كروبى با توجه به قوانين داخلى ايران بوقوع پيوسته، اما در اين مرحله ميتوانيم با تكيه بر اصل آزاديهاى مدنى موجود در قوانين سازمان ملل كه ايران هم از امضا كنندگان آن است بانجام برسانيم.
براى دريافت مجوز اين راهپيمايى از تمام دنيا تقاضاى حمايت و فشار بر جمهورى اسلامى نماييم، درست است كه احتمال بدست آوردن چنين مجوزى صفر است ولى يقينان اگر اين موضوع بوسيله كشورهاى بزرگ دنيا همچون اتحاديه اروپا و ايالات متحده و حتى كشورهاى دوست ايران همچون تركيه مطرح گردد ميتواند فشارى خرد كننده و مضاعف بر پيكر پوسيده نظام ولايت فقيه وارد آورد و در صورت مخالفت نظام حتى از طريق سازمان ملل پيگيرى شود، در زمانى كه امثال جواد لاريجانى و احمدينژاد و خامنه اى دم از آزادترين كشور دنيا ميزنند و نظام ولايت فقيه را محبوب ترين نظام در نزد مردم ميدانند، ميتواند اين تقاضا از طرف جامعه جهانى و رد آن از طرف سلطان بر وقاحت و منفوريت نظام نزد دنيا بيفزايد و در كمترين حالت، راه را براى اقدامات بعدى ما باز كند.
بسيار اميدوارم كه در صورت مقبول افتادن طرح مذكور از طرف دوستان و فعالين مدنى ايرانى داخل و خارج از كشور(همراه با پيشنهادات سازنده)، راهگشايى براى شروع اعتراضات مدنى ملت ايران خواهد بود.

به اميد آزادى ايرانمان.


بالاترين

۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

چند شعار پيشنهادى براى فردا و روزهاى آتى:قذافى آواره - سيد على ام تو راهه!

سيد على - قذافى - دو موجود اضافى***

ديكتاتورا شدن پر - بشار ، على ، معمر***

سوريه ، ليبى ، ايران - آزاديشونو ميخوان***

قذافى آواره - سيد على ام تو راهه***

سيد على بيچاره - قذافى چشم براهه***

درياچمون آب نداره - چشم ديكتاتور خواب نداره***

سيد على خوب ميدونه - قذافى تنها نميمونه***

منتظر ايده هاى جديد دوستان هستيم - با سپاس - تافردا هشتم شهريور.
ياحق.



بالاترين

۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

تنها راه دفن تعفن ولايت فقيه همانا آب شور درياچه اروميه است، چراكه هرچه بگندد نمكش ميزنند!


درياچه اروميه را نماد براندازى جمهورى ولايت فقيه ميكنيم ، آذر آبادگان ما پيش بسوى پيروزى ، نترسيد نترسيد ما همه باهم هستيم.
دست شما را ميبوسم ، دم همگى گرم.

بالاترين

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

اى مسلمين جهان ، آيا ميدانستيد كه "قر آن" بيست سال پس از فوت محمد(ص) بوجود آمده؟


بعبارتى آن چيزى كه شما بر سر و چشمتان ميگذاريد را اصلا محمد نديده و نميشناسد.
آنچه در آن شكى نيست و بدرستى در تاريخ ثبت است، گرد آورى كتاب پيامبر اسلام پس از مرگ او بوده است. يعنى پيامبر اسلام در زمان حيات خود هرگز سعى در جمع آورى سروده هايش نكرد، اما پس از وى چنانچه در صحيح بخارى آمده است :
ابوبكر هنگام جنگ يمانه "زيد بن ثابت" يكى از منشيان "حضرت محمد" را فراخواند "عمر" هم حضور داشت و گفت : در جنگها ، كشتار كسانيكه قر آن را حفظ بوده اند شدت يافته و من بيم آنرا دارم كه اين كشتار ادامه پيدا كند، در نتيجه قسمت زيادى از قر آن از بين برود . بنظر من تو به جمع كردن قر آن اقدام كن. "زيد" به "عمر" ميگويد: چگونه من كارى كنم كه خود پيامبر نكرده است؟
در تاريخ آمده است، كه پنج نفر در ميان ياران پيامبر اسلام بودندكه در پى حفظ آيات و سروده هاى پيامبر اسلام ، آنان را بر روى پوستهايى مينوشتند.
اول- امام على
دوم-زيد بن ثابت
سوم-ابى بن كعب
چهارم-معاذبن جبل
پنجم-عبدالله بن مسعود
بارى، "زيدبن ثابت" در هنگامه "ابوبكر" براى گرد آورى قر آن قانع نميشود و براى دريافت قرايت صحيح آن ، جوياى كسى ميشوند كه آنرا حفظ كرده بود ، به "عمر" خبر ميدهند كه آن شخص در جنگ يمانه كشته شده است: از آن پس "عمر" بر آن ميشود كه حتما قر آن را گرد آورى كند (المصاحف)

خيلى باحاليما نه؟

۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

گوشه ای از مضرات روزه برای سلامتی به قلم دکتر ویلیام جارویس

نوشته‌شده در ژوئیه 24, 2011 به‌دست vision

Description: http://visionisthetruth2.files.wordpress.com/2011/07/lm_jarvis.gif?w=100&h=100پروفسور دکتر ویلیام جارویس استاد بازنشته دانشکده پزشکی لوما لیندا(امریکا) ،متخصص سلامت عمومی و مدافع حقوق مصرف کنندگان در آمریکا است.تخصص های او شامل بهداشت آب، سلامت عمومی، پیشگیری و واکسیناسون و تکنولوژی غذا است. دکتر جارویس از مخالفان سرسخت روزه نیز هست. متن زیر ترجمه ی مقاله ای از این نخبه پزشکی آمریکا درباره مضرات روزه برای بدن است.(تخلیص شده) این مقاله به عنوان یکی از رفرنس ها در ویکی پدیا در بخش مضرات روزه (مدخل روزه) هم به کار رفته (رفرنس شماره 10 در ویکیپدیای فارسی-توضیح روزه)

Fasting

William T. Jarvis, Ph.D

روزه شامل دست کشیدن داوطلبانه از خوردن آب و غذا یا فقط غذا برای مدت مشخص است. روزه دارای سابقه ای طولانی در تاریخ است که به دلایل مختلف مذهبی و سیاسی انجام می شده است. برخی پزشکان مذهبی برای توجیه و تراشیدن فواید علمی برای آن، از روزه به عنوان پاکسازی بدن و یا درمان هر درد! یاد میکنند.از آن جمله می توان به هربرت شلتون نویسنده کتاب fit for life اشاره کرد که در سال 1981 منتشر شد و پر از اطلاعات علمی اشتباه بود.

برخلاف ادعاهای طرفداران، روزه بدن را پاکسازی نمی کند و باعث استراحت کبد نمی شود.ولی البته باعث انباشت سم در بدن و امراض کبد می شود! چون با فشار بر کلیه باعث انباشت ترشحات سمی مانند اوره می شود.

روزه می تواند برای سلامتی خطرناک باشد. به ویژه وقتی به دلایل مذهبی و سیاسی و بدون توجه به مسایل علمی و پزشکی اتخاذ شود. مثلا در رژبم روزه ای شلتون (که همانطور که قبلا اشاره شد پر از اشتباهات علمی هم بود)، شکل و مدت روزه برای افراد در سنین و شرایط گوناگون بدنی کاملا متفاوت بود. ولی در روزه های مذهبی و سیاسی همین مسائل هم رعایت نمی شود.

طرفداران روزه می گویند به دلیل روزه بسیاری از سموم از بدن خارج می شود. اما باید بدانید در مقابل شما در معرض هپاتیت، اختلالات کلیه، بیماری های خون، بیماری های قلبی، ورم مفاصل بیماری های اعصاب و روان یا حتی سرطان — بسته بر شرایط ارثی و یا نقاط ضعف ساختاری بدن شما – قرار می گیرید

تغییرات شیمیایی در خون در طول روزه میتواند تاثیرات خطرناکی بر سیستم بدن داشته باشد.از جمله احتمال مسمومیت‌های استامینوفنی که همراه با برخی داروها رخ میدهد. برهم خوردن تعادل گرمایی بدن، تشنگی مفرط، ضعف و نقصان مواد غذایی مورد نیاز بافت‌های بدن از جمله جنبه‌های منفی روزه‌گرفتن است. ایجاد حالات عصبی همراه با سردرد، بیخوابی و خستگی مفرط از دیگر عوارض روزه‌ داری است.

هنگامی که بدن با کمبود انرژی مواجه می‌شود بدن طی فرآیندی به نام کاتابولیسم شروع به شکستن ماهیچه‌ها و دیگر بافت‌های پروتئنی و تبدیل آن به انرژی می‌کند. این کاتابولیسم (در حالت روزه) در واقع نوعی «خود خوری» محسوب می‌شود که با تولید اوره و آمونیاک (به عنوان مواد فرعی) منجر به افزایش اسیدیته خون می‌شود. نتیجهٔ اسیدی شدن خون ضعف، خستگی شدید، کج‌خلقی، افسردگی، کاهش میل جنسی و احساس کسالت است.

روزه علاوه بر سمی کردن خون با مواد اسیدی، مانع از دفع کامل آنها از بدن نیز میشود. روزه باعث از دست رفتن سریع آب، پتاسیم و سدیم میشود. کاهش آب بدن منجر به کاهش حجم خون و در نتیجه کاهش فشار خون خواهد شد که به سرگیجه، احساس ضعف و یا غش منتهی میشود. کمبود شدید پتاسیم منجر به بهم خوردن ریتم ضربان قلبی میشود. این افت تپش قلب حتی ممکن است در مواردی به مرگ بینجامد. کسانی که روزه می‌گیرند ممکن است همچنین به کم‌خونی، ضعف ایمنی بدن، آسیب‌های کلیوی یا کبدی مبتلا گردند. همچنین آسیب‌های معده-روده‌ای یا نارسایی‌های گوارشی میتواند تا چند هفته یا چند ماه ادامه داشته باشد. روزه خصوصاً برای کودکان خطرناک است. از دست رفتن آب بیش از حد باعث کاهش سطح هوشیاری و یبوست و سنگ کلیه نیز می شود.

اثرات جسمی روزه:

به جز مغز که بیشتر از هر ارگان دیگری در بدن نیاز دائمی به گلوکز دارد و کمبودش باعث آسیب به مغز می شود، پایین آمدن شدید قند خون در نتیجه روزه باعث می شود بدن برای تامین کالری مورد نیاز شروع به کاتوبولیسم تجزیه بافت عضلانی و سایر پروتین های بدن کند. در هنگام روزه ، شکل کاتوبولیسم بدن تبدیل به “خود خواری” می شود که با ترکیب با سایر نتایج روزه مثل افزایش آمونیاک و اوره منجر به ضعف، خستگی، تحریک پذیری، افسردگی، میل جنسی کم، و احساس بیماری می شود.

روزه منجر به از دست دادن سریع آب، سدیم و پتاسیم است. این کار سبب کاهش حجم خون می شود همچنین کم خونی، کاهش ایمنی بدن، پوکی استخوان ، صدمه به کلیه ، یا آسیب کبدی از عوارض دیگر روزه است.

روانشناسی روزه:

روزه از دید مذهبی ارتبط زیادی با “خود آزاری “دارد.مرتاضان اعتقاد دارند بزرگترین رشد و لذت روحی آزار دادن و ضرر زدن به خود است.این موضوع به ضرورت ریشه ای ارتباط نزدیکی با فقدان اعتماد به نفس دارد.آنها از زجر و درد لذت می برند. مرتاض ها و افراد شدیدا مذهبی وقتی اتفاق خوبی برایشان می افتد احساس بدی می کنند زیرا خود را لایق ان نمی دانند و احساس بی ارزش بودن می کنند.

یکی از این افراد می گوید: ” وقتی بیمار ویا ناراحت هستم تفکر می کنم. در هنگام شادی تنها غفلت وجود دارد، پس من شادی نمی خواهم.من فقط درد و رنج می خواهم!

در پایان به شدت توصیه می کنم از روزه طولانی بپرهیزید.به خصوص اگر روزه شما شامل آب نخوردن هم هست، بیش از 6 ساعت آن را ادامه ندهید.ویا منتظر عواقب آن بر سلامتیان باشید.

لینک مقاله اصلی به انگلیسی

روزه و مرگ سلولهای مغز:

زمانی که بدنی گرسنه میماند، ابتدا به پلی ساکاریدی بنام گلیکوژن در کبد دست مییازد اما میزان گلیکوژن در کبد به آنقدر نیست که پاسخگوی چند ساعت گرسنگی را بدهد.پس بدن شروع به استفاده از چربیها میپردازد و چربیهای ذخیره شده را به نوعی کتون (cetone) تبدیل میکند. ( بوی بدی که از دهان روزه دار میآید، از همین کتون است)بیشتر سلولهای بدن این کتون را بعنوان ماده مغذی بکار میبرند.بغیر از مغز! بلی مغز فقط از گلوکز برای تهیه انرژی جهت فعالیتهای خود بهره میبرد.

گاهی اسلامگراها در باره تعداد سلولهایی سخن میگویند که در اثر استفاده از الکل از بین میرود.آیا تا بحال کسی تحقیقی در باره میزان مرگ سلولهای مغزی که در یک رمضان از کف مسلمانان میرود، تحقیق کرده است؟

و نکته ای از این اسف بارتر :دختر بچه ای را در نظر بگیرید که علیرغم سن رشد خود و فعالیت بیشتر بدنی از بزرگسالان، مجبور است 16 ساعت گرسنگی بکشد؛ چه بلایی بر سر مغز او میآید؟ آیا کسی تحقیق کرده است؟

دستگاه گوارش انسان دارای هورمونهای بخصوصی است که بشکل سیستم پیچیده و بسیار دقیقی دستورات لازمه را برای کل بدن صادر میکند .وقتی بدنی گرسنه میماند، بدن خود را به حالت شبیه کشوری (البته با مدیریت خردمندانه) در معرض قحطی میبیند. به همه سلولهای بدن دستور میرسد که کمتر مصرف کنند، میزان انتقال مواد مغذی به سلولها هم کاهش مییابد.یعنی متابولیسم بدن کند میگردد .حالا تصور کنید که معده فردی با خوردن سحری تا خرخره پر شود. دستور هورمونها بر متابولیسم چه خواهد بود؟ بعد این بدن بدبخت 16 ساعت گرسنگی بکشد و سپس سر افطار تا خرخره پر شود. رسماً هورمونها به حالتی مانند دیوانگی خواهند رسید .نهایتاً در آخر چند روز متابولیسم بدن فلج میشود.

در طب بهترین نوع غذا خوردن اینست که "بمقدار کم" و به "فواصل کم" خورده شود. اين سفارشی است که به بيماران قند خون، هم می شود آن هنگام که به مقدار کم و به فواصل کم خوراک خورده می شود بخودی خود قند خون تنظيم می شود. بنابراين نشان می دهد بدن تنظيم ديگری بجز آنچه مذهبيون سفارش می کنند دارد. کسانی که روزه سفارش می کنند از کمبود اکسيژن درمغزشان دچار تخيلاتی شده اند که آنرابيماری خودخوری هم میتوان نام برد.

هر کس خلاف این مسئله را بگوید یا از متابولیسم بدن زنده خبر ندارد یا انگیزه های دیگری دارد .تصفیه خون و پاکسازی بدن و... حرف های نادرستی ست که پایه ی علمی ندارد و یا از جانب پزشکان بی مسئولیتی گفته میشود که مصلحت را به حقیقت می فروشند.

در کنار آن ما به بعضی از مواد برای کارکرد صحیح بدن خود نیاز داریم: مثلاً به اسیدهای چرب اشباع نشده، به مقداری کلسترول، بعضی از اسیدهای آمینه، برخی از ویتامینها و مینرال ها که به عنوان کاتالیزور فرآیندهای متابولیسم بکار میآیند.و...از این روست که آدمی نیاز به خوردن غذاهای متنوع دارد تا بتواند این موادی را که کبد خود قادر به تهیه آنان نیست را تهیه کند. حالا نگاهی به منوی سحری و افطاری ملت بیاندازیم. بعضیها که لطف میکنند و سحری هم میل نمیکنند...نتیجه: موجود باد کرده و پف آلودتنی چون پنبه، بی شکل و ضعیف!

زخم معده و زخم دوازدهه (اثنی العشر):

از هورمون های گوارشی گفتم .یکی از کارهای قسمتی از این هورمونها، تنظیم میزان ترشح اسید معده، همچنین باز و بسته کردن دروازه خروجی معده است.این هورمونها را دیوانه کردیم چه اتفاقی میافتد؟ میزان ترشح اسید معده از کنترل خارج میشود، مخاط دوازدهه حساس میگردد و دروازه خروجی معده گاهی محتویات اسیدی را بداخل دوازدهه میریزد .نتیجه:هفته اول رمضان، مراجعات نسبتاً کم است .اما در هفته های بعدی استفراغهای جهنده خونی کف و دیوارهای سفید اورژانش را رنگین میکند .آیا کسی از آمار دقیق آن مطلع است؟ نه ما فقط میبینیم به اندازه هر قطره از آن استفراغها، خون میخوریم...

آغاز دیابت:

یکی از هورمونهایی که ستون فقرات تنظیم متابولیسم است، انسولین میباشد.انسولین میزان قند خون را تنظیم میکند. اگر قند زیاد در دست و بال باشد، انسولین بداخل خون ترشح شده، میزان مصرف قند توسط سلولها را افزایش میدهد. از طرفی دیگر به کبد دستور میدهد که قند را گرفته و بچربی تبدیل سازد. برعکس همین مسائل در هنگام گرسنگی پدید میآید .حالا سی روز، به تواتر چند ساعت، تا خرخره بخوریم و بعد گرسنه بمانیم. چه بلایی بر سر تنظیم انسولین میآید؟ برخی از لوزالمعده ها بشکلی در ساختن انسولین تنبلند (حالا بعلت ژنتیکی یا...) تا بحال بشکل کجدار مریزی، میزان انسولین بدن را تأمین میکردند (این را هم در نظر داشته باشید که پیدا کردن screening چنین انسانهایی borderliners در جامعه هزینه "غیر عملی" دارد) اما در برخورد با این فراز و نشیب های ناگهانی در ماه رمضان به ورشکستگی خواهند رسید .آیا کسی خبر دارد که یک ماه رمضان چند بیمار دیابتی به جامعه هدیه میدهد؟ آیا عوارض نهایی دیابت را میدانید؟ (کوری، از دست دادن کلیه ها، التیام نیافتن زخمها، که حتی گاهی به قطع اندامها میانجامد و...)آیا میدانید که هزینه یک بیمار دیابتی برای جامعه چقدر است؟)

سنگ کیسه صفرا:

صفرا ماده ایست که برای هضم غذا از طرف کبد تولید و در کیسه ای به همین نام ذخیره میگردد.وقتی که یکباره غذای چربی میخوریم، به این کیسه دستوری صادر میشود که محتویات خود را در داخل دوازدهه خالی کند.البته بیشتر اوقات صفرا در درون کیسه میماند و ته نشین شده و تشکیل سنگهای ریز و درشتی را میدهد .حالا باز تصور کنید که سر افطار، فرد روزه دار غذای چرب و نرمی را بعد از مدت مدیدی روزه داری خورد .این سنگها راه میافتند و چون اغلب از ضخامت مجراها بزرگترند، در وسط آنان گیر میکنند. فقط محض امتحان بروید و نگاهی به لیست عمل بخش جراحی عمومی در هفته های پایانی رمضان بیاندازید... فقط همین را برایتان بگویم که درد سنگ صفرا (کولیت) یکی از وحشتناکترین دردهای جهان است که فرد از روی درد خود را از زمین به سقف و از این دیوار تا به آن دیوار میزند.

و وحشتناکترین:

پانکراتیت حاد :

بدن برای هضم پروتئینها از آنزیمهایی بسیار قوی استفاده میبرد. این آنزیمها بشکلی است که در خارج از دوازدهه بی اثرند اما زمانی که با صفرا مخلوط شدند، صفرا چون چاشنی عمل کرده و به آنان قدرت میبخشد.عموماً مجرای این آنزیمهای لوزالمعده با صفرا جداگانه بوده اما هنگام نزدیک شدن به دوازدهه بهم ارتباط مییابند. این ورودی که میگویم بسیار ظریف و کوچک است.حالا تصور بفرمائید که مخاط دوازدهه ملتهب باشد.یا اینکه سنگی که از کیسه صفرا براه افتاده و اتفاقاً سر دوراهی ایندو مجرا گیر کند...این آنزیمی قوی در جایی خارج از دوازدهه (دوازدهه دارای روکش مخاطی خاصی است که آن آنزیم بدان بی اثر است) به چاشنی خود میرسد...بلی حدستان درست است بدن شروع به هضم کردن خود میکند!!علیرغم پیشرفت طب هنوز هم شانس مرگ برای پانکراتیت حاد بسیار بالاست.آیا کسی حق یا بهتر بگویم "جرأت" آمار گیری تعداد پانکراتیتهای حاد ماه رمضان را دارد؟ (توضیح دهم که از علل پانکراتیت حاد یکی fasting و دیگری مصرف بالای الکل است که عمداً در کتب پزشکی ایران، از مهمترین مورد چشم پوشی میگردد ولی به مورد دوم شدیداً اشاره میشود

بالاترين


۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

برگزيدن فرمانده قرارگاه خاتم بعنوان وزير نفت برابر است با دادن رياست بانك مركزى به يك سارق مسلح !


بخدا اين قاسمى براى سرايدارى يك گاودارى هم بايد گواهى عدم سو- پيشينه مياورد و حالا وزيرنفت دومين (سومين ) صادر كننده نفت جهان!!!
رستم قاسمى پاداش دشمنى علنى خود با مردم ايران را ميگيرد ، اين شخص كه در حال حاضر فرمانده قرارگاه خاتم الانبيا است در دستمال بدستى براى مقام عظما گوى سبقت را از همه ربوده است .

واى بر ما !

بالاترين


۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

جناب آقاى واحدى، من افتخار ميكنم خمس و زكات خود را بشما بدهم ، لطفا شماره حساب بدهيد !


بنده باكمال افتخار حاضرم به افراد متواضع ، دانا ، مبارز ، ميهن پرست ،و پركارى مثل آقاى مجتبى واحدى كمك مالى نمايم ، لطف فرموده و شماره حساب (ترجيحن "پى پال" - PAYPAL ) يا هر روش ديگرى كه انتقال پول راحت انجام شود در اختيار من و افراد ديگرى كه احتمالا بنحوى در راهى كه شما ميرويد ميخواهند همراه شوند قرار دهيد ، واضح و مبرهن است براى من و امثال من همين بس كه شما بر عقايد و نظرات مطرح شده در ويديوهاى چند روز گذشته خود استوار بمانيد و من و ما را نيز مفتخر به همراهى نماييد .


با كمال احترام - يك همراه كوچك جنبش سبز مردم ايران





۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

بقول رفقا ، مملكته داريم ؟

به نظر من بقای جمهوری اسلامی خیلی غیرطبیعی تر از وجود امام زمان است. البته من به این دلایل نیست که امام زمان را قبول دارم. مهم ترین دلیل این است که ایران مملکت امام زمان است و آقا امام زمان راسا و با قدرت شخصی خودش این حکومت را اداره می کند. به من نگوئید که این حرفها حرف مفت است. یا دلیلی بیاورید که چنین حکومتی با این کارهایی که می کند با کدام دلیل باقی مانده است؟ یا من همین اعتقاداتم را خواهم داشت.

طبیعی است که برای تداوم یک کشور، یک دولت باید وجود داشته باشد. و این دولت باید یک کارهایی بکند. منظور من البته عصر یخبندان اولیه یا دورانی که دایناسورها برای خودشان ول می گشتند روی کره زمین یا زمان تولد جنتی نیست. بالاخره قبول دارید که آن دوره هزاران سال است تمام شده و امروزه روز بدون دولت نمی شود کشوری وجود داشته باشد. دولت ما کجاست؟ اصلا دولتی وجود دارد؟

دو سال قبل یک انتخابات برگزار شد که هیچ کسی جز خود دولتی که وجود دارد باور نمی کند رای مردم شمرده شده باشد. از آن زمان هم تا همین یک هفته بعد از نوروز، تمام مسوولان کشور زور می زدند که ثابت کنند این دولت وجود دارد. شد هشتم فروردین و یک دفعه کاشف به عمل آمد که نه تنها این دولت مصداق بارز بهترین دولت در تاریخ و جغرافیا نیست، بلکه مصداق بارز شیطان است و با رمالی و جنگیری تا حالا عمرش را ادامه داده است. حالا هم یک چیزی به اسم رئیس جمهور وجود دارد که نه مردم قبولش دارند، نه مجلس، نه قوه قضائیه، نه کفار، نه مومنین. خودش هم خودش را قبول ندارد.

می گوئی وزارت اطلاعات، آن که دست رهبر است. می گوئی وزارت خارجه، آن یکی که حق ندارد معاونش را خودش تعیین کند. یک وزارت نفت داریم که مهم ترین وزارتخانه کشور است، ولی وجود ندارد. نصف حکومت می خواهد وزارت نفت باشد، نصف دیگرش می خواهد ادغام شود با یک وزارتخانه دیگر. وزیرش کیست؟ معلوم نیست. همین دیروز، خیلی لازم نیست به تاریخ دور بروید، همین دیروز در اثر سقوط بار جرثقیل در حین عملیات فنی، دو مهندس مهم پالایشگاه تهران کشته شدند. نمی دانم خنده دار است یا گریه دار، ولی کشوری که دقیقا 99 سال قبل اولین پالایشگاهش در آبادان احداث شده، خنده ندارد که بخاطر افتادن یک چیزی از جرثقیل، بخشی از پالایشگاه و مهندسانش از میان بروند؟ یا همین پالایشگاه آبادان، همین یک ماه قبل بخاطر بازدید رئیس جمهور قبل از افتتاح فلان قسمت دچار آتش سوزی شد. یا همین دیروز، نه ده سال قبل، همین دیروز همزمان 15 نیروگاه کشور گازشان قطع شده، آن هم در کشوری که مهم ترین تولید کننده گاز جهان است. این دو تا خبر را داشته باشید. باز هم همین دیروز، خبر منتشر شد که بزرگترین پتروشیمی غرب ایران در ایلام که میلیاردها پول برای راه اندازی اش صرف شده بود، بخاطر نداشتن پول و مشکلات مالی نصفه کاره رها شده.

حتما می گوئید کشور فقیر است و پول نداریم. کشوری که فقیر است و نمی تواند پالایشگاه اش را که میلیاردها برای آغاز ساختش هزینه شده، کامل کند، چطور می تواند به میلیونها نفر یارانه بدهد؟ یا مثلا در همین دیروز، در رزمایش پیامبر اکرم، پنج فروند موشک شهاب محض رضای خدا شلیک شد و پولش دود شد و رفت آسمان. یعنی ما پالایشگاهی را که نصف هزینه اش را کردیم چون پول نداریم، متوقف می کنیم، بعد پولش را یا می دهیم دست مردم که با آن پول قبض آب و برق و گاز را بدهند، یا موشک درست می کنیم و می زنیم وسط بیابان.

البته من می دانم چیزی به اسم دولت ظاهرا وجود دارد، حتی اگر کم کم اسم احمدی نژاد را فراموش کنم، از روی جرایم زندانیان سیاسی یادم می آید که تعدادی آدم برای اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری زندانی و دستگیر شدند و تعدادی کشته شدند و تعدادی کتک خوردند. پس من توهم ندارم، یک کسی به اسم احمدی نژاد که این روزها با اسم مستعار " انحرافی" یا " برخی اشخاص" اسمش را می برند، قبلا وجود داشته. حتی یک کسی به اسم مشائی هم معاونش بوده. حالا غیبت صغری یا کبری رفته بماند.

به عبارت دیگر این چیزی که قبلا اسمش دولت بود، و شانزده هفده وزارتخانه داشته، حالا معلوم نیست چه شده؟ کدام وزارتخانه وجود دارد؟ کدام یکی ادغام شده؟ به فرض که وجود داشته باشد، معلوم نیست وزیر دارد یا سرپرست؟ به فرض که وزیر داشته باشد، معلوم نیست دو ساعت دیگر وزیر برکنار نشده یا دستگیر نشده باشد. تقریبا در کل دولت حتی یک وزیر وجود ندارد که هم رئیس جمهور قبولش داشته باشد، هم رهبر و هم مجلس. دروغ چرا، احتمالا وحیدی تنها وزیری است که کسی با او مشکل ندارد، آن یکی هم در تمام جهان به عنوان تروریست تحت تعقیب است. حالا با این دولت که دستش زیر سر خامنه ای است، لنگش زیر سر مجلس، باهنر گفته " به توصیه آقا فعلا باید دست و پای احمدی نژاد بسته شود." البته العهده علی الراوی، این موجود بی دست و پا چه چیزی دارد که قرار است بسته شود؟

این که از دولتی که حکومت نمی داند دولت دشمن اصلی اش است یا مخالفان حکومت. مجلسی هم که وجود ندارد. اگر توانستید به حافظه تان رجوع کنید و بیش از ده نفر از اسامی نمایندگان مجلس را بگوئید. مردم که قبول شان ندارند و اصلا برای شان تره خورد نمی کنند. احزاب سیاسی که به آنها نمی گویند نماینده مردم و می گویند راهیافته به مجلس. رهبر هم که قبول شان ندارد، اگر قبول داشت هفته ای یکبار مثل بچه دبستانی ها برایشان حکم صادر نمی کرد که به وزرا رای اعتماد بدهید، بعد از دو سال بگوید همان وزرا را برکنار کنید. نصف نماینده ها هم که افسردگی بعد از زایمان مشائی را دارند و معلوم نیست کجا هستند. فروردین می گویند مخالف دولت مخالف ولایت فقیه است، اردیبهشت می گویند طرفدار دولت مخالف ولایت فقیه است.

یک عده ای در مجلس نشسته اند، حق تغییر دولت را که از طرف رهبر نداشتند، رئیس جمهور هم که معتقد بود آنها در راس امور نیستند، نماینده ها جرات نمی کردند اعتراض کنند. این همه پول جابجا شد و قرارداد خارجی بسته شد و عمر رفت و زید آمد و نماینده ها نفهمیدند بالاخره شریک تجاری ایران ایتالیا است؟ چین است؟ ترکیه است؟ برزیل است؟ روسیه است؟ کومور است؟ کی است؟ دل شان خوش بود که مثل بچه مدرسه ای های شلوغ کن، گاهی جلوی دوربین زبان دربیاورند یا انگشت نشان بدهند و " دو دو" بگویند، این هم که به امر ولی امر مسلمین ممنوع شده حالا مجبورند یک سوزن بزنند به آنجای باهنر و بطوری که استکبار جهانی نشوند، جیغ بکشند. 270 نفر آدم بالغ نسبتا عاقل موبایل به دست منتظرند که باهنر به آنها زنگ بزند که اگر لاریجانی هماهنگ کرده بود، با وحید، رئیس دفتر آقا تلفنی حرف بزنند و ببینند که هفته آینده از دولت پشتیبانی قاطع کنند یا بطور قاطع دولت را برکنار کنند. تازه، این مجلس همان مجلس است که شش ماه دیگر باید برود ددر و آخرش جمع بزنند که در این چهار سال چه کار کردیم حاصل این می شود که یک سال زور زدیم یکی بشود رئیس جمهور، یک سال زور زدیم نگهش داریم، یک سال زور زدیم ثابت کنیم برای کسی که خودمان تائیدش کرده بودیم که ما را به رسمیت بشناسد، سال آخر هم زور زدیم که برش داریم. این هم از مجلس مان.

آن طرف هم قوه قضائیه. نصف زندانیانش کسانی هستند که جرم شان مخالفت با دولت است، نصف دیگر زندانیانش جرم شان طرفداری از دولت است. نصف قاضی هایش به دلیل خلاف تحت تعقیب اند، نصف قاضی هایش دنبال محاکمه آن قاضی های متخلف اند. امروز یکی را به جرم مخالفت با دولت می گیرند، در زندان کتک می خورد و بیرون می آید و می شود طرفدار دولت، بعد چون طرفدار دولت است تحت تعقیب قرار می گیرد. فردا یکی را که حامی دولت است می گیرند و زندانی می کنند و به زور وادارش می کنند که اعتراف کند مخالف حکومت است و بعد چون مخالف حکومت است تحت تعقیب قرار می گیرد. این هم شد قوه قضائیه.

بالای همه اینها یک شورای تشخیص مصلحت است که رئیس آن بطور خانوادگی تحت تعقیب و کنترل است و از طرف رهبر بی بصیرت شناخته شده. یک مجلس خبرگان هم داریم که باید رهبر تعیین کند، ولی رهبر رئیس آن را تعیین می کند. یک رهبر هم داریم که سالی یک روز یک تصمیم مهم می گیرد و سالی 364 روز باید همه حکومت جمع شوند که اشتباهاتی را که رهبر در آن روز کرده اصلاح کنند. کسی که نزدیکترین آدم به رهبر است یک ماه بعد بزرگترین دشمن اش می شود و کسی که چهل سال رفیق اش بوده حق ندارد از خانه اش بیرون بیاید، و کسی که هشت سال نخست وزیرش بوده انداخته زندان. البته رهبر پر اشتباه در دنیا فراوان است، ولی بدبختی این است که این رهبر تنها کسی است در حکومت ایران که هم بصیرت دارد، هم فرزانه است، هم دشمن شناس است، هم معجزه می کند، هم شعر می فهمد. این همه مصیبت را کجا ببریم، خدا می داند. بقول ملت مملکته داریم؟


بالاترين

۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

مجسمه دست خر كه در حال تزريق باشه خيلى به شرايط فعلى كشور شبيه تره تا تنديس آرش و اسبان سفيد !


آقاى شهردارى سارى شما حق داشتى - همتون حق داريد ، در شرايط فعلى جامعه ، همون بهتر كه تنديس دست خر (خ.ر.) برامون تجويز كنيد ، اصلا ساختمان شهردارى را هم روى همان دست خر بنا كنيد .
ممنون از شما كه به ما ياد آورى ميكنيد كه كار از كار گذشته و بايد حتما حتما يك كارى كرد ، بالاخره ما ملت فهيم ايران تكليف خودمون رو باشما ارازل و اوباش ضد ايرانى يكسره خواهيم كرد-دير و زود داره- ولى سوخت و سوز نداره - همين

بالاترين

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

فاطمه زهرا چه کرده که باید الگوی زن ایرانی باشد؟

بدور از هرگونه توهين و با كمال احترام- آقاى جمهورى اسلامى و روحانيون شيعه یک بار برای همیشه با مستندات تاریخی معتبر بگوييد که کار درخشان فاطمه چه بوده که باید الگوی زن ایرانی باشد؟
دین فروشان و خدا فروشان شیعه یا بهتر است بگویم دستگاه روحانيت شیعه از چند قرن پیش و در واقع دوران صفویه تلاش کردند الگوهای مناسب برای زن ایرانی را فاطمه دختر محمد بن عبدالله و تا حدی هم زینب معرفی کنند.
با روی کار آمدن جمهوری اسلامی پس از وقفه ای که در دولتی بودن این تبلیغ الگو برای زن ایرانی به وجود آمده بود دوباره این موضوع ماهیت دولتی و حکومتی پیدا کرد.
البته در این میان از نقش مخرب علی شریعتی نمی توان گذشت. او نیز در معرفی دوباره فاطمه به عنوان الگوی زن ایرانی نقش زیادی داشت.
اگر از مزخرفاتی که کلینی و مجلسی به نام حدیث به عوام الناس زورچپان کرده اند بگذریم و زندگی فاطمه را با مستندات تاریخی بسنجیم می بینیم که هیچ کار درخشانی نکرده این زن چون اساسا فرصتی نداشته. او نه ساله بوده که با علی ازدواج کرده و در طول نه سال شش بار باردار شده و چهار فرزند به دنیا آورده و در آخر هم بر خلاف ادعاهای احمقانه و دروغین دین فروشان شیعه همین باردار شدن های پی در پی او را کشته است.
تنها در یک نقطه تاریخ اسلام هم از او یاد شده و آن هم ماجرای باغ های فدک است که محمد در واقع این باغها را از یهودیان غارت کرد و چون بدون جنگ به دست آمده بود هیچ سهمی به سربازانش نداد و همه را تقدیم دخترش فاطمه کرد و ابوبکر پس از به خلافت رسیدن فدک را از اختیار فاطمه خارج کرد و فاطمه و ابوبکر بر سر این ماجرا دچار اختلاف شدند.
هیچ چیز دیگری در تاریخ از او نمی بینیم. تصویر حقیقی او یک دختر بدبخت عرب است که با به قدرت رسیدن اسلام سرنوشتی بهتر از سایر زنان و دختران عرب نداشته (البته چند زن انگشت شمار مانند خدیجه و عایشه و هند در این میان استثنا هستند).
طیفهای مختلف شیعه و آخوندهای کت و شلواری روشنفکرنما یک بار برای همیشه با مستندات تاریخی معتبر بگویند که کار درخشان فاطمه چه بوده که باید الگوی زن ایرانی باشد؟
خود عربها او را اصلا حساب نمی کنند ولی ما ایرانیان به مانند همیشه کاسه داغتر از آش هستيم.


لينك در بالاترين

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

شاهكار ابراهيم نبوى در نامه اى به مقام عظما!


آقای خامنه ای!

حضور علی آقای خامنه ای از راه دور سلام می رسانم. اول که خواستم نامه را بنویسم، گفتم بنویسم آیت الله خامنه ای، اما دیدم اکثر شاگردان شما مثل آقای امیری فر بعد از 22 سال شاگردی تازه شده رمال و فالگیر و رفته به زندان و در زندان هم مقداری خودکشی کرده. گفتم این چه آیت اللهی است که بلد نیست شاگرد تربیت کند؟ گفتم بنویسم پدر ملت، یادم افتاد آدمی که مجتبی پسر خودش را چنان تربیت کرده که بلایی مثل احمدی نژاد را به جان ملت که هیچ، به جان پدرش انداخته، لایق اسم پدر برای پسرش نیست، چه برسد به اینکه پدر ملت باشد و بقول عشقی پدر ملت ایران اگر فلان است که خودتان تا آخرش را بلدید. خواستم بنویسم رهبر جمهوری اسلامی، یادم افتاد که رهبر بفرض اینکه وجودش را قبول کنیم، باید عدالت داشته باشد و اولین شرط عدالت، داشتن قدرت تشخیص است. کسی که قدرت تشخیص ندارد و وسط چهار تا آدمی که حداقل هر کدام شان می توانستند چهار سال دولت را اداره کنند و اگر خیلی خوب نباشند، حداقل گند فعلی را نزنند، کسی مثل احمدی نژاد را انتخاب کند و بخاطرش همه را قربانی کند، خودش بهتر از همه می داند که از رهبری ساقط است.

حالا همه اینها به کنار. جان من! شما که می گویند هفته ای یکبار به معراج می روید، حالا رویتان نشد از خدا بپرسید، از جبرئیل نمی توانستید یک سووالی درباره احمدی نژاد بپرسید؟ که حالا وسط گل گیر نکند وسیله نقلیه تان و بمانید اره به گوش که چطور شر این یارو را از این کشور بکنم؟ حالا جبرائیل هیچی، شما که روز تولدتان گفتید یاعلی، نمی توانستید از این همه علمایی که صبح تا شب در دفترتان غیبت صغری و کبری می کنند، یک کلمه سووال کنید که از امام زمان بپرسند که داستان احمدی نژاد چیست؟ از امام زمان رویتان نشد بپرسید، از آقای مصباح یزدی که بقول شما مطهری دوران و طباطبایی دوران است نمی توانستید سووال کنی که آتقی! مشتی! تو که می گوئی احمدی نژاد موهبت الهی است، یک چیزی می دانی، یا داری راست شکم ات نطق می کنی؟

فرض کنیم هاشمی و خاتمی و کروبی و موسوی که همه شان همه این حرف ها را که امروز خودتان می زنید، سه سال است می زنند، به کنار، یک کلمه نمی توانستید از این همه اره و عوره و شمسی کوره که دور و برتان نشسته اند و می خورند و حال شان را می برند، یک کلمه سووال کنید که این بابا که من این قدر دارم سنگش را به سینه می زنم، کارش درست است یا نه؟ همه که بی بصیرت و کر و کور بودند، شما که بصیرت داشتید اصلا یک بار به مغزتان خطور نکرد که ممکن است کل بازی های طرف یک حماقت باشد و وسط کار با اولین توپ و تشر معلوم بشود این شازده قراضه تمام این شش سال داشته چرند می گفته و اصلا چیزی ته بساطش نبوده.

فرض را بر این بگذارید که همین چیزهایی که آقایان مصباح و توکلی و لاریجانی و جنتی و بقیه دارند می گویند درست باشد و این آدم از اول هیچی نبوده باشد، با این فرض دوباره به عقب برگردید و نگاه کنید که چه اتفاقاتی افتاده است. ببینید چقدر ساده لوحی کردید؟ گفته می شود که رفتار دیوانگان و نوابغ به هم شبیه است. من که آدم کم عقل و بی بصیرتی هستم از همان روز اول هزار بار نوشتم که احمدی نژاد کلا یک سوء تفاهم است که رفع خواهد شد، یک مشنگ است که نه که بخواهد همه را سر کار بگذارد، بلکه همیشه احمقانه ترین کارها را کرده است. شما در این شش سال اصلا به ذهن تان خطور نکرد که با یک نابغه سروکار ندارید و با یک احمق خودخواه سروکار دارید؟ لطفا با این دید یک بار گذشته را مرور کنید.

رئیس جمهور ایران هر سال می رفت نیویورک و هر سال نمایندگان همه کشورها از سالن برای اعتراض می آمدند بیرون. همیشه هم سیمای جمهوری اسلامی می گفت که این یک حماسه بزرگ بود. فرض کنید یک روضه خوان ساده لوحی که هیچ چیزی از سیاست و دیپلماسی و رفتار نمی فهمد را می خواهید بفرستید به عنوان نماینده کشور به سازمان ملل و این آدم هم برحسب عادت همان دعای فرج امام زمان را که اول سخنرانی در پشتکوه می خواند برود در سازمان ملل بخواند. بعد هم فرمان حضرت علی به مالک اشتر را عینا برای همه رهبران جهان که نه با اعتقادات ما آشنا هستند، نه اگر هم آشنا باشند آن را قبول دارند، بخواند. طبیعی است که سال اول فکر می کنند طرف دارد حرف مهمی می زند، بعد هی می روند ترجمه اش را می خوانند، هیچ چیزی نمی فهمند. سال بعد می گویند که لابد یک حرف تازه می خواهد بزند. ولی می بینند دوباره همان حرف ها را زد. بلند می شوند از سالن می روند بیرون. این بدترین کاری است که می توانستند بکنند.

اگر یک کسی همین کار را در تهران کرده بود، چه اتفاقی می افتاد؟ مثلا فرض کنید یکی از دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی می آمد به مجلس ایران و شروع می کرد فحش خواهر و مادر دادن به بالا تا پائین جمهوری اسلامی، بعد خواستار تغییر ساختار مجلس، تغییر در ریاست سازمان ملل، در دست گرفتن مدیریت جمهوری اسلامی و بقیه می شد. نمایندگان مجلس چکار می کردند؟ آیا او را همه با هم نمی کشیدند پائین و آنقدر می زدند که کف مجلس را لیس بزند؟ حالا اگر در سازمان ملل دیپلمات ها یا ادب دارند، یا اهل کتک کاری نیستند، یا چنان می زنند که معلوم نمی شود ولی صدایش شش سال بعد در می آید، شما نباید بعد از شش بار تکرار این موضوع را می فهمیدید؟ باور کنید که شش سال احمدی نژاد همین کار را کرد.

یا مثلا مصاحبه هایی که در آمریکا می کرد. شما یک بچه بسیجی اسگل بی عقل را بفرستید آمریکا و بگوئید که هر چه دلت می خواهد بگو. این آدم هم برود آنجا و بروبر به صورت لری کینگ در سی ان ان نگاه کند و علنا دروغ بگوید. لری کینگ که سنگ بر نمی دارد توی سرش بزند. بالاخره دو تا خنده می کند و مسخره می کند و بعدش تمام می شود. دو گروه به این موضوع نگاه می کنند، مردم باشعور دنیا می گویند عجب احمقی بود این احمدی نژاد، آن چهار تا مسلمانی که در هلند و پاریس و کلن دارند می خورند و می خوابند و پول بیکاری از اروپایی ها می گیرند، و عقل شان از احمدی نژاد هم کمتر است، از چرندیات او خوششان می آید. این شد ملاک؟ شش سال این فاجعه احمقانه تکرار شد، شما آدم با بصیرت و فرزانه و جیگر و انشتین و ژان ژاک روسوی جهان اسلام هر بار مثل ببوها از این موجود استقبال کردید و یک کلمه نگفتید که اوی! یابو، این کارها احمقانه است. یعنی جان من! اصلا به ذهن تان نرسید، یا عین من فکر کردید، ولی گفتید شاید اشتباه می کنم؟

رفت کلمبیا، به او گفتند دیکتاتور کوتوله، رفت دوربان از جلسه بیرون رفتند، رفت ایتالیا همه مسخره اش کردند، رفت حج پادشاه عربستان از دستش قایم شد. یک بار شد که یک قبرستانی برود و آبروریزی نشود؟ در تمام این سالها شما یک بار هم فکر نکردید که این آدم نابغه نیست و احمق است؟ این تحفه ارادان، روز روشن، رفت جلوی دوربین خانه آقای جوادی آملی، گفت در آنجا من در هاله نور بودم. دارم تصور می کنم که وقتی به شما گفتند که چنین حرفی زده، گفتید امکان ندارد، باز یک نفر پیدا شده از من طرفداری کند، همه برایش شایعه می سازند و دارم تصور می کنم لحظه ای که آن فیلم را دیدید. آقای جوادی آملی که در تمام زندگی اش یک بار هم علیه شما یک کلمه حرف نزد، همیشه هم طرفدار حکومت بود. آنقدر دروغ های احمدی نژاد بزرگ بود که ایشان نتوانست طاقت بیاورد و نصیحتش کرد که برو به مشکلات مردم برس و این حرفها را دیگر نزن. این یعنی یک روحانی مثل شما یا آقای مصباح براحتی می توانست تشخیص بدهد که این آدم یا توهم دارد، یا فکر می کند بقیه احمق اند، یا از فرط پررویی گذاشته بود شما را سرکار.

من که معتقد نیستم که این آدم نابغه و باهوش است. به نظرم آدم احمقی است که فرض را بر این گذاشته که بقیه هم همانطورند. به او کاری ندارم، اما شما، آقای سید علی خامنه ای، شما چطور توانستید آن فیلم را ببینید و باز هم از آدمی که صریحا دروغ می گفت حمایت کنید. حالا فرض کنیم دروغ گفتن پیش کفار و منافقین اشکالی نداشته باشد، ولی آقای جوادی آملی که جزو کفار و منافقین نبود. من هم مثل پسر حاج آقا صانعی که از شما همین موضوع را سووال کرد و به او پاسخ ندادید و از سالن ملاقات بیرون رفتید، سووالم این است که وقتی این آدم اعلام کرد که اصلا من نگفتم که در هاله نور بودم و شما می دانستید که او گفته، با چه منطقی باز هم به یک دروغگویی که به یک مرجع تقلید دروغ گفته بود، اعتماد کردید؟ من مطمئنم که خود آن فیلمبردار آن فیلم را به شما نشان داده، هر چه فکر می کنم نمی توانم بفهمم که معنای این کار چه بود.

آقای خامنه ای!

من دارم به این فکر می کنم که اصلا مشکل ما احمدی نژاد نیست، مشکل ما شمائید. نه اینکه آن آدم بی تقصیر است. من پنج سال قبل نوشتم که احمدی نژاد مثل یک بچه شیطان شلوغ کن عقب مانده است که حرکت های احمقانه اضافی دارد. این بچه را وقتی ببرید به یک آنتیک فروشی یا فروشگاه بلور و چینی، هر تکان اضافی که بخورد، دو میلیون ضرر به پدر و مادرش می زند. ننه بابا، اگر ننه بابا باشند، نباید بچه را ببرند به آنتیک فروشی، یا اگر هم بردند، باید خسارتش را بدهند. نمی شود که یک دیوانه را بیاورید، به زور اسلحه او را رئیس جمهور کنید. حق ملت را ضایع کنید، او را نزدیک ترین فرد به خودتان بخوانید، به مجلس و کارگزاران کشور اجازه انتقاد از او را ندهید، آخر کار یک مشت آدم را بیاندازید به جان این دیوانه که این فالگیر و رمال است و طلسم شده. داستان اصلا ربطی به طلسم و این چیزها ندارد. حتی اگر فالگیر و رمال هم پشت این داستان باشد، شما مسوول مستقیم رفتارهای آدمی هستید که از رمال برای کار دولت استفاده می کند. ماجرای رمال بازی مشائی را سه سال قبل همه نوشتند، یعنی شما و آقای مصباح که در این مدت از این عقب مانده حمایت کردید، داستان مرتاض هندی را نمی دانستید؟

آقای فرزانه با بصیرت!

لطفا لایی نکشید! جوری حرف می زنید که انگار دفعه اولی است که احمدی نژاد رئیس جمهور شد. آقای پرفسور مصباح با پنج تن ماده خاکستری می گوید که احمدی نژاد را با طلسم تسخیر کردند. این موجود قبل از تسخیرش هم همین بود. این همه دادار دودور راه انداختید که با فامیل سالاری می خواهیم مبارزه کنیم. احمدی نژاد آمد که با فامیل سالاری مبارزه کند. شب انتخابات داوود برادرش به اتهام توزیع سی دی قاچاق زندانی شد، دامادش شد رئیس دفتر مشاورین، پدر عروس اش شد شخص دوم کابینه، خواهرش شد عضو شورای شهر، سه تا داماد خواهرش شدند مسوولین این طرف و آن طرف. آن یکی دامادشان شد وزیر. باز اگر هاشمی رفسنجانی بچه هایش وارد سیاست یا مدیریت شدند، بخاطر توانایی و عقل شان بود، نه اینکه با مینی بوس از دهات شان لشگرکشی کنند و یک مشت دیوانه تر از خودش را بگذارد رئیس و محض رضای خدا یکی از اعضای کابینه اش نباشد که دزد رسمی از آب در نیامده باشد.

اگر در کل کابینه هاشمی و خانواده اش پنج نفر با رانت به جایی رسیده باشند، ایشان همه خاندانش با رانت روی کار آمدند. همین قوه قضائیه نورچشمی شما می گوید که 250 نفر از وابستگان به دولت و رئیس جمهور پرونده مالی کثیف دارند. و بخش وسیعی از آنها محکوم شده اند. اگر آنها دزد شده اند، شما فضای امنی را فراهم کردید که او بتواند هر چه می خواهد بکند و کجا دیدید که یک انسان قدرت داشته باشد و سوء استفاده نکند؟ اگر برادر خاتمی نماینده اول تهران شد با حدود سه میلیون رای نماینده شد، اگر دختر هاشمی وکیل مجلس شد نفر دوم تهران شد. در حالی که پروین احمدی نژاد با زور وزارت کشور نفر آخر شورای شهر تهران شد. اصلا پنج نفر را در کابینه احمدی نژاد نام ببرید که به دلیلی غیر از رابطه خصوصی و شخصی در دولت وزیر یا مشاور و معاون شده باشند. ممکن است بگوئید که احمدی نژاد روز اول آدم سالم و تمیزی بود. این هم مستند نیست. از روز اول این آدم یا با پول دولتی یا بودجه شورای نگهبان بالا آمد، یا با پول آقای محصولی. چطور یک مهدی هاشمی که بفرض تمام شایعات در موردش درست باشد و 53 میلیون دلار از توتال رشوه گرفته باشد. تمام این پول در مقابل یک رقم کمک مالی مستقیم محصولی به احمدی نژاد، پول خورد است. نه اینکه بخواهم از کسی دفاع کنم. مشکلم با شماست که بفرض اینکه راست می گفتید، دفع افسد به فاسد کردید.

جناب باهوش خردمند!

از روز اول گفته شد که احمدی نژاد چون چهره ای مردمی دارد، رئیس جمهور خوبی است. خودش همین بازی را کرد. دقیقا فرمول پوتین را در دولت به کار بست. لباس کاراته پوشید، وارد زمین فوتبال شد. گفته شد که اصلا غذا نمی خورد و از صبح تا شب مثل موتور دوازده سیلندر کار می کند. چند بار بخاطر همین نمایش ها پول ملت دود شد و رفت. بزرگراه تهران پردیس را دو روزه دستور داد افتتاح کنند، در حالی که علامت های راهنمایی نداشت و یک روز بعد تعطیل شد. پالایشگاه آبادان آتش گرفت. راه آهن شیراز به اصفهان که پروژه آقای خاتمی بود و قرار بود سال 89 افتتاح شود، بدون آمادگی افتتاح شد و سه روز بعد تعطیل شد. برای ملاقات با الهام علی اف چادر مخصوصی را با میلیونها هزینه آماده کردند و ایشان برنامه را به هم ریخت. مرکز پلی اتیلن امیرکبیر بعد از افتتاح بخاطر نداشتن مواد اولیه کاملا تعطیل شد. وسط سخنرانی در اقلید فارس یک باره دهانش را باز کرد و نام روستایی که دهها سال عامل اختلاف بین دو منطقه بود، عوض کرد و چهار نفر در درگیری های محلی کشته شدند. همه به این خاطر که نمایش مرد فعال را بدهد.

در سفر خراسان هیئت دولت در عرض دویست دقیقه صد طرح را تصویب کردند و حتی یک استان نیست که طرح هایی که پنج سال قبل دولت آنها را تصویب کرد اجرا شده باشد و شما در تمام این مدت از او حمایت کردید. از آدمی که میلیاردها دلار پول کشور را با احمقانه ترین شکل صرف نمایش تبلیغاتی خودش کرد. یعنی شما که بخشنامه جزء به جزء برای اقتصاد کشور می نویسید، نفهمیدید که این آدم شما و مردم را منتر خودش کرده است؟ چطور می شود که 80 اقتصاد دان اعلام خطر کردند، دوستان خودتان در مجلس اعلام خطر کردند، نزدیک ترین روحانیون سابقه دار کشور به شما اعلام خطر کردند، و باز هم نفهمیدید. این نبوغ از کجا به شما حلول کرده است؟ یک آدم عاقلی که از دولت پول نگرفته باشد، نشان بدهید که فجایع اقتصادی کنونی را رسما نگفته باشد؟

اگر شما بخاطر حفظ شخص خودتان، چنانکه آقای احمدی نژاد گفته است، در انتخابات دخالت کرده باشید و در همه مراحل از او حمایت قطعی کرده باشید، به چه حقی فکر می کنید که او نباید از موقعیتش سوء استفاده کند؟ علائم یک موجود احمق چیست؟ بی سواد است، جلوی چشم مردم دروغ می گوید، با بزرگتر از خودش کار نمی کند، رفتارهای عنیف و غیرمنطقی دارد، حرف های نامربوط می زند. اینها نشانه های موجود احمق است. بیایید فرض کنید که یک احمق یا دیوانه را از تیمارستان درآوردید و گذاشتید رئیس جمهور و به او هر سال صد میلیون دلار پول دادید. فکر می کنید رفتارش از کارهای احمدی نژاد احمقانه تر خواهد بود؟

هال اشبی کارگردان آمریکایی فیلمی دارد درباره باغبانی که تا کنون از خانه خارج نشده و با مرگ صاحبخانه برای اولین بار از خانه بیرون می رود. او تصادفا در موقعیتی قرار می گیرد که با سیاستمداران و بزرگان کشور همنشین می شود. در تمام این مدت او رفتارهای احمقانه می کند و حرف های بی ربط می زند، ولی عده ای که انتظار ندارند یک مشنگ در موقعیت جدی و مهمی باشد، چون باورشان نمی شود که یک احمق مثلا رئیس جمهور باشد، حرفش را چیز تازه ای فرض می کنند. در حالی که اصلا حرف تازه ای نیست. طرف فقط یک احمق ساده لوح است. همه حرفهایش هم بخاطر سادگی و بلاهت است. مساله این است که در هر جای دنیا وقتی مردم بدانند یک احمق حرفی زده با نقد و رای مردم او را کنار می گذارند یا حذف می کنند، ولی شما جلوی همه را گرفتید.

همه تصور می کنند که با یک موجود جدی و خاص سروکار دارند. یکی مثل فاطمه رجبی که کمابیش احمق تر از احمدی نژاد است او را معجزه هزاره می خواند و چهار سال بعد توبه می کند. مصباح یزدی او را موهبت الهی می خواند و بعد می گوید فریب خورده است. چطور است که سه میلیون نفر از مردم تهران می فهمیدند با یک احمق سروکار دارند، ولی شما نوابغ نمی فهمیدید؟ من البته همه این حرفها را در تمام این سالها نوشتم، اما من هم براساس حرفهای دوستان دلسوز این کشور این حرفها را گفتم. همان هایی که به زندان انداختید یا آنقدر به آنها زور گفتید تا از کشور فرار کردند یا در داخل ایران به سکوت مرگ دچارشان کردید، تمام این اتفاقات و رخدادها را پیش بینی کردند. فقط هم مخالفان تان نگفتند. آقای محسن رضایی در عرض نیم ساعت تمام این حرف ها را زد و بسیار هم بهتر از خیلی از مخالفان عین واقعیت ها را گفت، ولی بعدا او را هم خریدید بخاطر اینکه نمی خواستید بپذیرید که بلاهتی چنین بزرگ را دارید در روز روشن انجام می دهید.

آقای مهدوی کنی دیروز حرفی زد که شاید از درست ترین گفته های ممکن است. او گفت که شما در این 22 سال جریان هایی را مهار کردید که آیت الله خمینی هم در ده سال حکومتش نتوانست مهار کند. هبذا بر این توانایی! مرحبا بر این هوش! ولی داستان شما مانند حکایت جحای ساده لوح است که گوسفند مردم را می دزدید و گوشتش را صدقه می داد و می گفت این گناه به آن ثواب در، که در این میان دنبه و پوستش را فایده ببرد. این چه عقلی است که احمقی را با زور و گلوله و پول سرکار بیاورید و بعد با دروغ و پول و اسلحه و فشار بگذاریدش کنار؟

اصلا از اول برای چه آوردید که بعدا مجبور شوید بگذاریدش کنار؟ یعنی این همه هوش تا قبل از سال 1390 موجود نبود و یکباره در فروردین امسال به حضرتعالی وحی شد؟ یعنی این وزارت اطلاعات که کشف کرده است که مباشر و همراه دولت جن گیری است که مدفوع خشک خودش را می خورده، تا به حال هیچ کار اطلاعاتی نکرده بود؟ یعنی این آقای مشائی که امروز دوستان تان افشا می کنند که با پانته آ و کاملیا و صغری و کبری جلسات مشکوک دارد، شش سال قبل در جلسه ترکیه در محفل رقص حاضر نبود و بعدا به خبرنگار ترک نگفته بود که نظرش راجع به حجاب چیست؟

ما که خودمان طرفدار رقص هستیم و الحمدالله هرگز موهبت دیدن رقص را به تماشای اطوار اراذل و اوباشی مثل حاج منصور ارضی نفروختیم و از اساس با حجاب اجباری مخالفیم، ولی شما که مصداق بارز اخلاق اید و کلید بهشت توی جیب تان است و دور فلانجای تان سیم خاردار کشیدید که مبادا گناهی مرتکب شوید، این چیزها را نمی دانستید؟ اگر نمی دانستید که عجب است که هنوز قبای رهبری را از تن بیرون نمی کنید که پدر خانه آخرین آدمی باشد که بداند دخترش هر روز با یکی می پرد. و اگر هم نمی دانستید و همه گفتند و همه را دروغ انگاشتید که چه فرزانگی است این حجم عظیم بی اطلاعی و بی خردی؟

آقای خامنه ای!

در دولت مورد تائید شما تعداد دزدان دولتی به نسبت دولت مخالف شما ده برابر و تعداد سارقان شهری هشت برابر شده است. دروغ و ریا و خرافات نه فقط در دولت، بلکه در میان همه ملت بیداد می کند. وقتی مصباح یزدی حرف از تسخیر رئیس جمهور می زند یعنی آقای فیلسوف هم یک خرافاتی است مثل همه خرافاتی ها، وقتی فلاحیان معتقد است ارواح پلید منابع خبری دولت دهم هستند، یعنی روحانی طرفدار شما هم یک خرافاتی است مثل هر آدم بیسواد دیگری. مشکل این نیست که دولت شما دولت رمالی است، مشکل این است که وقتی شما از این دولت حمایت کردید، میرحسین موسوی گفته بود این دولت دولت رمالی و خرافات است. مشکل این نیست که شما احساس می کنید دولت خودسر و دیکتاتور است، مهم این است که ملت دو سال است می گویند مرگ بر دیکتاتور و شما این دیکتاتور کوتوله را انتخاب کردید.

آقای حسن عباسی دیوانه مدتی قبل بعد از پنج سال که همه احمدی نژاد را کوتوله سیاسی می خوانند، نبوغ به خرج داده و کشف کرده که این دولت کوتوله است. عین این حرف ها را همه نویسندگان کشور نوشتند، برای آن صدها جوک ساخته شده. آقای عباسی و فلاحیان و مصباح در تمام این سالها خودشان را برای احمدی نژاد جر دادند. در حالی که میرحسین موسوی و کروبی رسما در سخنان شان کوتوله بودن احمدی نژاد را بارها گفتند. شما چطور نفهمیدید؟ فرزانه عزیز! واقعا نفهمیدید یا می فهمیدید و به دلیلی که هیچ انسان معقولی نمی تواند درک کند، از کوتوله ها حمایت کردید؟

چند سال احمدی نژاد گفت که بزرگترین دستآورد دولتش هسته ای شدن کشور است. کو؟ چه شد؟ کجا رفت؟ نکند برق خانه شما از نیروگاه اتمی می آید و اینقدر بدجنس هستید که می خواهید آقای واعظ زاده بشود رئیس جمهور و بعد خبرش را اعلام کنید. من می دانستم شما خیلی کلک هستید، ولی نه اینقدر. از دولت احمدی نژاد حمایت کردید، چون با آمریکا و اسرائیل مخالف بود. امروز خبرش را می شنویم که یک شرکت اسرائیلی بخاطر ارتباط با ایران تحریم شده است. بدجنس ها! سر حسن نصرالله را هم کلاه گذاشتید، یارو هنوز فکر می کند شما ضدآمریکایی هستید.

من هیچ وقت نمی توانم بفهمم معنای نبوغ شما را که وقتی ایران در زمان خاتمی در اوج قدرت بود و آمریکا برای آشتی با ایران له له می زد، او را در فشار گذاشتید تا با کلینتون باشعور ملاقات نکند، بعد آقای احمدی نژاد که هر روز وعده سقوط آمریکا را می دهد، برای جورج بوش پسر احمق نامه فدایت شوم نوشت و او حتی پاسخ نامه را هم نداد. حتما نمی خواهید بگوئید که شما در جریان نبودید و احمدی نژاد سرخود این کار را کرد و شما بعد از این کار که با اصول تان ظاهرا تضاد دارد، از او حمایت کردید؟ امروز اکثر انقلاب هایی که در دنیا به نتیجه می رسد، ناشی از بلاهت جمهوری اسلامی در چند سال گذشته است و همه این انقلاب ها عملا به نفع آمریکا و اسرائیل و دموکراسی تمام می شود. حالا هی سرتان را بکنید زیر برف و دستور بدهید به جهانیان که همه موظفند که حتی انقلاب اکتبر 1917 شوروی و انقلاب فرانسه 1789را هم انقلاب اسلامی بنامند. راستش را بخواهید، با آنچه در دو سال گذشته انجام دادید، هیچ روحانی شایسته تر از حضرت تان برای اعطای لقب شیخ ساده لوح نیست. حالا شیخ و سیدش را خودتان انتخاب کنید.

این دولت را دولت عدالت خواندید، حالا داد می زنید که وضع عدالت در این کشور مطلوب نیست. یواش! آرام تر! به ما چه؟ مگر ما کردیم که شما به خودتان حق می دهید که علیه وضع موجود اعتراض کنید. ما که گفته بودیم این مسخره بازی ها فقرا را فقیر تر می کند. شما نه تنها الآن بلکه در تمام این سالها، برای دولت هم بخشنامه اقتصادی صادر کردید. حالا چنان می کنید که بقول مصباح که جانش برای احمدی نژاد در می رفت " احمدی نژاد و مشائی شیطان اند". اصلا شیطان باشند، ای حضرت خداوند! این شیطان را شما خلق کردید، خبرتان برسد، می خواستید به جایش صد تا فرشته و پری دریایی خلق کنید. در ایران امروز هر کسی فقیر است، شخص شما مسوول اول بدبختی او هستید. هر خانواده ای که به دلیل وضع اقتصادی فرو می پاشد شما مسوولش هستید. هر انسان شریفی که دزد می شود، شما مسوول گناه و جرمش هستید.

این دولت را آوردید برای این که از دین مبین اسلام و شیعه حمایت کنید. حالا شیخ و سید و مردم و وزرا و وکلا و قاضیان و فقیر و ثروتمند روز به روز بی ایمان تر می شوند. مردم نشسته بودند با خدای خودشان حال می کردند. می رفتند در عزای امام حسین گریه می کردند و سیاه می پوشیدند. حالا نشستند و برای ائمه صبح تا شب جوک می سازند. چرا؟ عامل این بی ایمانی و گسترش بی دینی کیست؟ رئیس جمهور آمریکا که مقصر نیست، او که خودش اسمش حسین است و نصف وقتش به تبریک گفتن نوروز و عید فطر و عید قربان می گذرد و اگر چیزی به او نگوئی دو ماه دیگر لخت می شود و زنجیر می زند و دسته سینه زنی کاخ سفید را تشکیل می دهد.

وقتی احمدی نژاد دروغگو می شود معجزه هزاره، وقتی حجت الاسلام سعیدی می گوید حضرتعالی موقع تولد گفتی یا علی، وقتی می نویسند که شما هر هفته به معراج می روید، وقتی می گویند مخالفت با ولایت فقیه باعث حرام شدن زن آدم می شود، طبیعی است که مردم دیگر احترامی به دین نمی گذارند. ساده زیستی تان که آخرش به دولت اجنه تبدیل شد، توسعه علمی تان که باعث تولید انبوه کردان و رحیمی و زاهدی شد که یک مشت جاعل مدرک وزیر این مملکت شده اند، دولت یکدست تان هم که تبدیل شده به احمدی نژادی که یک دامادش علیه خاله اش سخنرانی می کند و پدر دامادش دشمن خونی عمو جانش است.

آقای فرزانه با بصیرت!

البته که احمدی نژاد موجودی ابله است، اگر ابله نبود، باید می فهمید که خامنه ای آدمی نیست که قدرت را با کسی تقسیم کند. شش سال بعد از هاشمی، شش سال بعد از خاتمی و شش سال بعد از احمدی نژاد، شما شروع کردید به بستن دست و پای دولت تا صندلی قدرت تان آسیب نبیند. حالا هی جن کشف کنید و رمال دستگیر کنید. مردم ممکن است ساده باشند، ولی احمق نیستند. مشکل حکومت هم دقیقا این است که ضریب هوشی شان از متوسط مردم کمتر است. تنها دلیلی که شما احمدی نژاد را سریعا کنار نمی گذارید این است که نمی دانید با این مردم چه کنید و تنها دلیلی که مردم به خیابان نمی ریزند و شما را از صحنه تاریخ حذف نمی کنند، فقط بخاطر این است که مردم بیشتر از شما، کشور ایران و جامعه ایران را دوست دارند. اگر ایران نابود شود برای شما اهمیتی ندارد، اما بقول میرحسین موسوی مردم نمی خواهند در این موقعیت که شما برای حفظ خودتان همه کشور را نابود می کنید، شریک جرم شما شوند.

از خدا می خواهم به شما بصیرت یا قناعتی بدهد که زودتر بروید و این کشور و این ملت را رها کنید.


اصل لينك از وبسايت روز آنلاين