کانون وبلاگ نویسان ایران

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

درسهايى از قر آ ن - دوم


سوره آل عمران آيه بيست وشش :
بگو: «بارالها! مالك حكومتها تويى; به هر كس بخواهى، حكومت مى‏ بخشى; و از هر كس بخواهى، حكومت را مى‏گيرى; هر كس را بخواهى، عزت مى‏دهى; و هر كه را بخواهى خوار مى‏كنى. تمام خوبيها به دست توست; تو بر هر چيزى قادرى.

پس چه مشكلى است؟ تمام حكومتها رو خود ميدهى و يا ميگيرى! اوباما ، بوش ، ساركوزى ، گوردون براون ، احمدى نژاد ، چاوز .....
هر كه را بخواهى عزت ميدهى.... خوشابحال مردم خوشبخت كه البته طبق آمار بيشتر در ممالك غير مسلمان ميباشند ، كه تو خواستى به آنها عزت دهى و مارا خوار كنى، مايى كه حداقل روزى هفده بار عبادتو كرديم و سر به سجده ماليديم- به اين ميگن مشتى و با مرام!!!!

سوره آل عمران آيه بيست و هشت :
افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند; و هر كس چنين كند، هيچ رابطه ‏اى با خدا ندارد (و پيوند او بكلى از خدا گسسته مى ‏شود); مگر اينكه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقيه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مى ‏دارد; و بازگشت (شما) به سوى خداست.

اين درست نقض آشكار آيه بيست و شش است آيا اينطور نيست؟
و البته بوضوح در اين آيه دستور دو دوزه بازى كردن و دورويى را به بندگان ميدهد و ميگويد مگر اينكه " تقيه " كنيد!!!! عجبا كه معلمى بهتر از نص صريح قر آ ن نميتواند چنين رهبر فرزانه اى تحويل جامعه دهد، مرحبا.

سوره آل عمران آيه هفتادو هشت :
در ميان آنها ( يهود) كسانى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب (خدا)، زبان خود را چنان مى‏گردانند كه گمان كنيد (آنچه را مى‏خوانند،) از كتاب (خدا) است;در حالى كه از كتاب (خدا) نيست! (و با صراحت) مى ‏گويند: «آن از طرف خداست!» با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا دروغ مى ‏بندند در حالى كه مى‏دانند!

شما با اينكه ميدانستيد ولى طورى گفتيد كه انگار نميدانيد و چون ميدانستيد و طورى كه نميدانستيد آنرا بزبان آورديد پس بدانيد كه اگر ميدانيد و خودتان را به ندانستن ميزنيد پس خالى نبنديد. ( بدون شرح )




۵۹ نظر:

فرخ - لقاء گفت...

فرامرز جان فک کنم این ترجمه قدیم باشه که تو داری , در ورژن جدید اینطور آمده :

بگو (اگه نگی میزنمت صدای کلنگ بدی ): بارالها مالک حکومتها توئی که این مالکیت از سوی "آقا" ولی امر تمام کهکشانها و زمین موقتاً به تو ابلاغ شده و هر آینه که عشقش بکشد همانا قاضی القضات , مرتضوی را حکم دهد تا جانشین تو باشد که اوست قادر بر هر چیز .میگی نه ؟ یه توک پا از عرش پائین بیا , یه تور اوین /درکه مجانی ترا ببریم حال کنی و آنگاه به ما ایمان بیاوری .

آخرش من از دست تو و علیرضا یا چوق میشم یا سووکس , اونوقت کی دم به دقّه فدای میترا جوونم بشه ؟
جدّن که خعلی ماهی فرامرز , حالا که اصرار میکنی شام هم می مونم پیش ات

parisa گفت...

خدا ندارا فکر من مسلمونم بکنین ! (یکی به نعل)

خدایا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چخیدن
به ما فرمان دهی اندر عبادت
به شیطان در رگ و جانها دویدن
اگر ریگی به کفش خود نداری
چرا بایست شیطان آفریدن (یکی به میخ)

یه اشتباه چاپی داشتم درستش کردم

ناشناس گفت...

فرامرز :)..... تمام ادیان از دم خالی بندن
راه اینجا رو به لیلا که یاد ندادید؟ ها ها... پاک با من خسومت داره این دختر.. ها ها... راستی تا حالا گفته بودم من خیلی حسودم؟ ها ها... یه جوری هم احساس مالکیت بهم دس بده دیگه خدا رو هم بنده نیستما.. ها ها

فرخ - لقاء گفت...

میترا جووونم دورت بگردم اگه من الهی فدات بشم قلفتی از شدت و غلظت حسادت ات کم میشه که به احساس مالکیت ات اضافش کنی؟؟
خب من اصلن کاری به این حرفا ندارم ....فدا میشم , فدا میشم , خوبم میشم
هی هی هی ...چشمک + گردوئی + هوار

ناشناس گفت...

بابا فرخ نکن همچین با من.. ها ها.... من رو آخرش آواره ای صحرا میکنی آخه من قربون هیکلت برم اگه هر کدوم از حرفات اینجوری از من دل ببره پس دیگه یه روزی این دل مال من بود حالا نیس دل عاشق مال من بود حالا نیس دیگه مال خوده خودت شد و بس.......ها ها هاها

فرخ - لقاء گفت...

میترا جوونم الهی فدای اون چشمات بشم , من که چیزی نگفتم ...تو میدونی اگه بخوام گوشه ای از اون چیزی که در دلم میگذره نقل کنم واژه کم میاد و قلمم به گریه میافته ....حالیته ...ناز چشمات ما رو پاک دیوونه و رسوا کرده ...

تو رو باید مثل گل نوازش کرد و بوئیـد

باهر چی چشم تو دنیاست فقط باید تو رو دید

تو رو باید مثل ماه رو قله ها نگاه کرد

باهر چی لب تو دنیاست تو رو باید صدا کرد

میخوام ترو ببینم نه یک بار نه صد بار به تعداد نفسهام

برای دیدن تو نه یک چشم نه صد چشم همه چشمها رو میخوام

ای دل ای دل , ای دل ای دل

ناشناس گفت...

ای دل ای دل... وای وای کشتی منو بردی دلمو.. چه کیفی داره لیلا هم نیس بزن تو ذوق من یا از تو بوس بخواد و من حسودیم شه.. ها ها ها...چمشک چمشک

فرخ - لقاء گفت...

اصلن حالا که اینجوری شد میدم اکبر آقا معمار باشی همین امروز یه دیوار بکشه دور تا دور من !! و یه در بذاره که فقط کلیدشو تو داشته باشی
میترا جوونم , تو که دل و روح و عقل و هوشم همه را بنام کردی دیگه یه کلید چه قابل داره عزیز دل فرخ ... من فدای اون چشمک زدنت بشم روولهء شیرینم ... چشمک بک تو یو

ناشناس گفت...

مرسی شدم یه خیلی زیاد.. دقیقان کی میری کلید و میگیری میآری میدیش به من اونوقت؟ ال ال اووووال ال

فرخ - لقاء گفت...

تو جوون بخواه میترا جوونم ...کلید رو همین الآن میآرم اما تا من برسم اونجا تو دیگه خوابیدی , پس یواشکی میذارمش زیر بالش , دیگه هر موقع دلت خواست در رو باز کن تا منم یه هوائی بخورم که جوون داشته باشم هی هی فدات بشم و اینا ... باشه گلم ؟

ناشناس گفت...

ال اوووو ال... باشه...... :دی :دی گرچه من از شوق و ذوق زیاد خوابم نمیگیره دیگه:دی : پی.... فقط چون تو راهی میرم بخوابم که اومدی متوجه شم کلید و میزاری زیر بالش.. ها ها ها

سیروس الف گفت...

فرامرز جان ، همانا که این آیه هفتاد هشت آل عمران ما را در چنان حیرتی فرو برد که هنوز بیرون نیامده ایم و با خود (در همان حالت که تا گردن در گل و لای حیرت فرو رفته ایم) اندیشه کردیم که لابد شما این پست را قبلا در این وبلاگ خوانده اید اما شاید که دوباره خواندنش خالی از لطف نباشد و باشد که پی به وجود حکمت خدا ببرید :

http://negahedaghigh.blogspot.com/2010/05/blog-post.html

ناشناس گفت...

قربون شما کبوتران عاشق برم ! میترا گلی که حس مالکیتش گل کرده !! هی هی هی .... ! راستی سلام صابخونه. مرسی واسه کلاس قرآن. کلی فیض بردیم

ناشناس گفت...

آدم دوستانی مثل شما داشته باشه جاش کنج بهشته. سیروس جان، با لینکت کلی حال کردیم و به راه راست هدایت شدیم در این وقت سحر!

میترا گفت...

این وبلاگ و من قبلن خونده بودم واقعن که ادیان از سر و ته همه خالی بندن...مرسی از لینک سیروس..... آناهیتا.... نه اینکه خودم بخوام احساس مالکیت کنم که این اختصای طبیعت متولدین قوچی هست..... ال اوووو ال
فرخ کلید زیر بالش نبود نکنه اشتباهی رفتی خونه لیلا اینا؟ ها ها ها ها ها

parisa گفت...

بفرما ! فرامرز درسهایی از قرآن میذاره که شما به راه راست هدایت بشین ، نمیشین که!!!
تازه این دو تا جیک جیک بق بقو ، اگه راه راست رو هم به سمتشون کج کنیم باز میرن جاده خاکی ...
من توی تولد بعدیم میگردم یه دونه مث فرررررخ پیدا میکنم . والا

طنتار گفت...

دم همگى گرم، مرسى داش سيروس بخاطر اينكه سر زدى بما و لينك دادى بما و حال دادى بما و مرسى از ما.

آناهيتا قربون تو برم من ، اگه اينجاميايى نرم و آهسته بيا ، تا كه ببينى اينا (فرخ و ميترا ) بالاخره كارشون به كجا ميرسه ، بعدش بيا براى من تعريف كن كه ماهم يه حالى برده باشيم انشا الله.

در ضمن پريسا خانوم نماز روزه هات قبول باشه ! براى ما دو آ كردى يا اينكه هنوز يكيشو كردى ؟

طنتار گفت...

الهى من قربون تو برم پريسا، مگه من مردم كه مث فرخ ميخواى؟ انقد يواش اومدى اصلا نفهميدم ، ناقلا تو هم پاورچين مياى تا ببينى اينا كارشون بكجا رسيده ، ولى من اومدم ديدم جفتشون خوابن ، طفليا ديشب تادير وقت بيداربودن مشق مينوشتن ، از اون مشقاى خوب خوب .

طنتار گفت...

در ضمن پريسا من هرموقع اين عكستو ميبينم قش قش ميخندم ، خيلى باحاله ، باحالى ، باحاليد.

parisara گفت...

Let me give you a little inside information about God. God likes to watch. He's a prankster.

Think about it . He gives man instincts . He gives you this extraordinary gift , and then what does He do , I swear for His own amusement , his own private , cosmic gag reel , He sets the rules in opposition . It's the goof of all time .

Look but don't touch . Touch, but don't taste . Taste , don't swallow . Ahaha . And while you're jumpin' from one foot to the next , what is he doing ? He's laughin' His sick , fuckin' ass off ! He's a tight-ass ! He's a SADIST ! He's an absentee landlord! Worship that ? NEVER

هر کس گفت این خطابۀ غرا از کیه ، از من و سیروس کادو می‌گیره . چون میدونم طاقت ندارید واسه اینکه بدونید کادو چیه یه راهنمایی می‌کنم ؛ من برای اون فرد خوشبخت باقالی دمپختک درست می‌کنم و سیروس هم درختا و گلهای خونه‌ش را هرس می‌کنه !

ناشناس گفت...

john milton said it, rite?
فرخ من همچنان منتظر کلیدم.. ال اوو ال

پریسارا گفت...

آ قربون تو دختر برم من ، درست گفتی میترا جان .
ایکاش فرخ پسر من بود و تو هم عروسم میشدی .

ببین فرخ کار داشت باید می‌رفت بیرون ، کلیدو داد به من که به تو بدم ، منم دارم میرم دوش بگیرم ... میذارمش زیر پادری دم در بیا ورش دار خب ؟!

حالا من برات باقالی‌دمپختک درست کنم یا میخوای حتماً دس پخت فرخ باشه ؟ شنیدم خیلی کدبانوئه !

طنتار گفت...

سارا جان سلام،
باقالى دمپختك با ترشى باشه؟ جان ميلتون نيس ؟ سارا خانوم دارى ميرى دوش بگيرى ، قربونت يه دوشم واسه ما بگير!
بيام پشتتو ليف بكش؟

ناشناس گفت...

پریسارا جون فدای تو دست پخت فرخ حرف نداره ولی خودت درس کن با فرخ بیایم مزاحمت شیم.. هی هی .. فرامرز من بردم جایزه رو.. ولی خوب توام آناهیتا رو دوش بگیر بیا بریم خونه پریسارا اینا.... پریسا بسه دیگه نماز خوندن پاشو بیا توام میخوایم بریم دمپختک خوران.....هی هی هی هی

anahita گفت...

"آناهیتا رو دوش بگیر" ... آخ نخودی جون از کجا می دونستی من الان به یک دوش جانانه احتیاج دارم ؟ اتفاقا از دوچرخه سواری برگشتم خیس عرقم. فرامرز آب وان رو پر کن عزیزم میخوام برم تو وان دراز بکشم. از اون باقالی دمپختک سارا هم یک کم برام نگه دار مرسی عشق من

ناشناس گفت...

ای عالمی داره دوچرخه سواری و بعدش از دوچرخه بیفتی شصه پات بره تو چمشت انگشت دستت ورم کنه آخه بگو حواست کجاس معلومه آخه ؟ حالا فرخ یه چی گفت کلید میآره میزار زیر بالش دیگه نگفت که فکر و خیالات بزانه به سرت که واقعن کلید مال توه که ..... "اوپس اوپس" من باز برا خودم تراپی گذاشتم ... هی هی هی....

Farrokh گفت...

unfortunately I don't have Farsi font so I just came to say hello to all of you & kiss your moon face & also kami dore Mitra joonam ke elahi fadash besham begardam now & allways
jigare tak taketoon ro
I'll be right back very soon , don't cry plz.

ناشناس گفت...

من یاد آهنگ I jus call 2 say...;)افتادم... ها ها...... منم دورت میگردم از اینجا تا ابدیت زود بیا کلیدو هم بیار نبریش جای دیگه اشتباهی بدیش به کس دیگه ها:دی :دی

parisa گفت...

قبل از اینکه کسی بگه من بگم که اون خطابه از جان ... چی ؟ وایسین ! آهان جان میلتونه .

بسم الله قاسم الجبارین من در حالی این خطوط رو برای شما عزیزانم مینویسم که چفیه و اینا ! فرامرز آره امروز که مرقد بودم هر دوشو کردم دیگه ! الان تو سیم لخت برق دستت بگیری هیچیت نمیشه ، اصلا کابل لخت دستت بگیر ، تو الان برو همون استخرت که آبشو عوض کردی 10 دقیقه یه نفس زیر آب بمون سرتو نیاری بالا ها ! هیچیت نمیشه . همچین دو آ کردم برات که هیجده چرخ از روت رد بشه خراش برنمیداری. والا
آهان ! این عکس من قش قش حالا یا غش غش خنده داره ولی عکس غیر نازه و خوبه و گله و فلان و بیسار ؛ ای خدا چه بدبختم من ! برم فرفری بذارم اینطوری فایده نداره ! بچه بوس میخواسته خب

ناشناس گفت...

پریسا... عوض نکن عکستو من خیلی این عکسو دوس دارم یعنی اون یکیم دوس دارما ولی اینخیلی ماموشیه:)

parisa گفت...

عشقی تو میترااااااااا . باشه هر چی تو بگی :*

میترا گفت...

مرسی مرسی ...:) حالا ییهوی یه فکریم بسرم زد که میتونی هر دوتا فسقلی های ماموشیو بغل دس هم بزاریشون؛)؛)؛)

parisa گفت...

نمیشه میترا دعواشون میشه !

میگما ! عجب تَرکی کردم من

میترا گفت...

من میانجی گری میکنم دعواشون نشه..:دی
این ترک شدنی نیس.... حالا ببین من کی گفتم.... من یه بار همه سیستمو باز کردم که مسلن ترک کنم نشد که نشد:دی

پریسارا گفت...

من ترک قهوه و سیگار و اینتر نت نمی‌کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنـــــــم

پریسارا گفت...

میم بدین لطفن !

ناشناس گفت...

مگو میزارم میرم و دیگه بر نمیگردم
وقتی برگشتی دس از پا دراز تر اون منم که به ریشت میخندم.... هی هی هی هی این هم یه شعر فلبداح که همین آلان به ضحن من اومد که از طرف انترنت سروده شده... ال ال ال اووووووووووووووووووووووووووووو ال ال ال

parisa گفت...

بسیار موافقم ، فقط من ترک چای و سیگار و اینترنت نمیکنم . جیگر میترا رو برای شعر گفتنش برم من :*

منم م بدم ؟

من و این ترکش و این تیر و کمان ؟
من و این بازی خرد
من و این دیو گران؟
اگر این تیر رها گشت ز کف
اگر این تیر نیاید به هدف ؟
من و نابودیم آسان آسان

ناشناس گفت...

نباید از دس داد امید و آرزوها
که هرگز نمیچرخد به یک سو این دنیا
هدف نزدیک اما راهش پر درد و رنج رسیدن بسیار
......... هی هی هی باز هم اغتشاشات مغزی من از نوع سرودن شغری مدرن.. هی هی هی

ناشناس گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

منم ر میدم :

رها کن، رها کن، که این شعله خرد، چندان نپاید،
یکی برق سوزنده باید
کزین تنگنا ره گشاید
کران تا کران خار و خس می زند موج
گر این نغمه، این دانه اشک
درین خاک رویید و بالید و بشکفت
پس از مرگ بلبل، ببینید
چه خوش بوی گل در قفس می زند موج

ناشناس گفت...

جانا قفش بشکن رها شو
غم مخور با ما همصدا شو
در این ره کشند یاران ما را
یا به اسارت میبرند دلدادگان را
ولی دانی که میدانند بزودی
کنیم آزاد آزادگی را؟
.............................
i've got talent:D......داره بعد از احساس مالکیت احساس خود شاعری بهم دس میده.....:دی :دی :پی

ناشناس گفت...

میترا جون تو هم بله ؟ واقعا خودت این شعرو گفتی؟ باریکلا! چه با استعداد و هنرمند ! نقاشی و طراحی هم که میکنی !! راشتی قفش رو درشت و حشابی بشکن دختری
این هم الف برای تو، البته با اجازه سرور گرامی، سیروس جان الف!

آرام آرام به واژه‌ای بدل شد
به دسته‌های روح بر باد
دلفینی در موج ابروانم
سنگی که بر آب حلقه می‌سازد
ستاره‌ای در دل زانوانم
آسمانی در میان شانه‌ام
و منی در من

میترا گفت...

ها والاو خودم گفتم... نیاید یادت آن زمان را که گفتمت یکی از اسرار خاندان را... ما همه ذوق شاعری داریم فقط پیدا نمیکنیم ناشران را... هی هی هی:دی :دی
....................
ای امان از این ش که زد خراب کرد شعر منو... قفس نه قفش:دی :دی

ناشناس گفت...

بابا شاعر، بابا هنرمند، دم این خاندان شما گرم میترا جون. ال اووو ال + فرخ کجایی که هنرمندی میترات رو ببینی و تحسین کنی

ناشناس گفت...

فرامرز جون ما نوک پا نوک پا میایم اینجا که تو بیدار نشی یه وقت، خب ؟

میترا گفت...

وای فرخ گفتی و کردی کبابم.. گفتم که از این قرار های مهمش در ویکاند میترسم.. من از این قرار ها میترسم..:دی :دی

ناشناس گفت...

وای خدا چقدر تو ماه و گلی میترا جون. بمیرم برا اون ترسیدنت نخودی. ال اوووووو ال + بوس

parisa گفت...

میترا ژون شرا مشاعره رو خرابش میکنی نوکرتم ؟ اون قفشتو عشق اشت
متریالش قاطی داشته مخلصتم
من ن بدم ؟

نشاید که نامت نهند آدمی
تو کز محنت دیگران بی غمی !!!!!!!
والا

parisa گفت...

آخ ببخشید شعر میترا رو ندیدم به آناهیتا ن دادم

از جوار ضریح
چندی است
طنین ضربه ی برخاستن بزرگ ترا نمی شنوم
همراه خوب من
از پله های بلند غرورت
بگیر دست مرا
تا قلب شب بشکافیم
و با ردای سپیده
به رقص برخیزیم
همراه خوب من
با این غرور بلندت
در سرزمین یائسه ها
تو تمامی خود نرفته ای بر باد

ناشناس گفت...

دردا که یک عدد حرف شعر مرا میخرابد
نه از بهر مواد اس این خرابی
که فراق یار و درد عاشقی عقل مرا میرباید
دوست عذرم بپزیر بر دردم نمک مپاش
که این کیبورد داده بود مرا فریب.....:دی :دی :دی

فرخ - لقاء گفت...

اینم برای میترای عزیزم که الهی فداش بشم و هیچوقت هم غلطت این فدا شدگی کم نخواهد شد ...مگر اینکه فرخ از صفحه روزگار محو بشه دوور از جوونم

باید از عطر اقاقی "تو" رو آغاز کنم
با صدای خیس بارون "تو" رو آواز کنم
از تماشای قناری به "تو" پرواز کنم
به "تو" پل میزنم از بهانه هامو
از همه شبانه هامو
میرسم به "تو" دوباره
بوی عطر "تو" میدن ترانه هامو
پر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعر و ستاره
میرسن به "تو" دوباره
نیستی اما یادت اینجاست
وقت گل کردن رویاست

ناشناس گفت...

ای وااااااااااااااااااااااای که وقت گل کردن رویاست...... نیاشی نیستم باش تا باشم؛)؛)؛)؛)

parisa گفت...

فرررررررخ خدا رسماً لعنتت کنه . ای خدا خدا خدا من میمیرم برای این اون همه ی آهنگای ابی
نیستی اما یادت اینجاست
ای جانم جانم
ت تو از من دور و من دلتنگ
تو آبادی و من ویروون
همیشه قصه این بوده
یکی خندون یکی گریون
جوونیام ستار رو دوس داشتم

فرخ - لقاء گفت...

پررررررررررررررررریسا ...الهی آمین
ن :
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتاده‌ای را که تواند احتیالی

چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی

parisa گفت...

ی :
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق آنشب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الست اش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق دلخونم مکن
من که مجنونم مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ، من نیستم
گفت
ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

میترا گفت...

ای بابا من هر جا میرم این لیلا دنبال فرخه که:دی عجب گیری کردیما...هی هی...

داغ دل من و تازه نکنید اینجوری....:دی... آخرش لیلا فرخ و از من میگیره من میدونم...:دی

parisa گفت...

ای که من لال شم الهی
حواسم نبود ، این شعرو دیروز نوشتم میخواستم یه جایی به "رخ" بکشم ... میتی میتی میترا منو ببخش .
تصحیح میکنم

بی وضو در کوچه ی میترا نشست
در بیت بعدی اصلاح نمیکنم تا لیلا رو به خدا پس بده
ای دیوانه میترایت منم
میخوای بیت بعدیم عوض نکنم ؟ بزار با جور لیلا بسازه ... والا

ناشناس گفت...

پریــــــــــــــــــــــــسا فدایت بروم من الهی..... به همین راحتی:)