کانون وبلاگ نویسان ایران

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

درسهايى از قر آ ن

ميخواهم كمى باهم با كتابى آشنا شويم كه فكر ميكنم احتمال قريب به يقين بيش از هر كتاب ديگرى اسمش را شنيديم و در تمام طول زندگى به عناوين مختلف به آن مرجوع و استناد شديم.

قر آ ن

سوره احزاب آيه بيست و شش:
و خداوند گروهى از اهل كتاب ( يهود) را كه از آنان ( مشركان عرب) حمايت كردند از قلعه‏ هاى محكمشان پايين كشيد و در دلهايشان رعب افكند; (و كارشان به جايى رسيد كه) گروهى را به قتل مى‏رسانديد و گروهى را اسير مى‏كرديد!

- (نگارنده) براستى ميتونين شما به من بگيد كه منظور از اين جمله چيست؟
" مشركان عرب " ، اين كلمه به ما كه ايرانى هستيم و در قرن بيست و يكم زندگى ميكنيم چه ارتباطى دارد؟

آيه بيست و هفت احزاب:
و زمينها و خانه ‏ها و اموالشان را در اختيار شما گذاشت، و (همچنين) زمينى را كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد; و خداوند بر هر چيز تواناست!

- (نگارنده) اگر منهم بخواهم كلاه كسى را بردارم و زمينهايش را غصب كنم حتما همين جمله را خواهم گفت.

آيه بيست و هفت تا سى و سه احزاب:


اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‏ خواهيد بياييد با هديه‏اى شما را بهره‏مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!

و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مى‏خواهيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است.»

اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است.

و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده كرده‏ايم.

اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از آنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد; پس به گونه‏اى هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد!

و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.

- (نگارنده) خيلى باحاله نه؟ يقين بدونيد كه منم اگر زبونم لال بخوام دختر بازى يا خوانوم بازى كنم بلا استثنا همين جملات را خواهم گفت، شما چطور؟
عجب خداوند رحمان و رحيم و پيغمبر زبون باز تيزى داشتيم و خبر نداشتيم نه؟

غرض از نوشتن اين مطلب يقينا به سخره گرفتن آيات از طرف نگارنده نيست ، ولى بعضى سوالات كه ممكنه براى شما هم ايجاد شده باشه را كمى باهم مرور ميكنيم، بعنوان مثال، اين كره خاكى كه ما در آن زندگى ميكنيم در حدود پانصدو ده مميز ده ميليون متر مربع وسعت دارد، و با احتساب فرمايشات قر آ ن ، خداوند ميبايست بر همه چيز قادر و توانا باشد ، و از قرارى ، برگى از درخت نميافتد مگر به فرمان " او " . حال ميخواهم بدانم اين خدا با وجود چنين وسعت كارى اى و آنهم فقط در كره خاكى بدون احتساب كرات ديگر، چطور ميتواند تمام هم و غم خود را معطوف به " زنان " پيغمبر كند و يا به " اعراب " .

اينكه بخودى خود يعنى فرق گذاشتن در بين بنده ها اينطور نيست؟
پس چرا در اين كتاب مقدس كلامى از اروپا و آمريكا و اقيانوسيه گفته نشده؟ مگر دنيا فقط صحراى عربستان است و بس؟ اگر كسى هم ميگويد كه اين كلام به فراخور زمان و مكان نگاشته و يا بهتر بگويم " وحى " شده ، پس به مايى كه الان در قرن بيست و يكم زندگى ميكنيم و در يك جايى در اين كره خاكى ايران يا آمريكا يا اروپا يا هر جاى ديگرى بجز صحراى عربستان زندگى ميكنيم چه ارتباطى دارد؟
به ما چه مربوط كه پيامبر با " زنان " خود چه ميگفته؟ و به چه دليل زمينهاى ديگران را غصب كرده؟
به زنها ميگويد كه در خانه هايتان بمانيد و مبادا به بيرون برويد كه افراد طماع بر شما نظر كنند....، آيا در يك چنين مكتبى كه نيمى از انسانها كه مادران ما و خواهران ما را هم شامل ميشود بايد در خانه بمانند كه كسى آنهارا نبيند ، ميتوان از عدل و انصاف صحبت كرد؟

و اما در آخر اين پست يك شاه بيت از سوره احزاب را باهم نگاه ميكنيم:

سوره احزاب آيه پنجاه

اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداخته ‏اى براى تو حلال كرديم، و همچنين كنيزانى كه از طريق غنايمى كه خدا به تو بخشيده است مالك شده‏اى و دختران عموى تو، و دختران عمه‏ها، و دختران دايى تو، و دختران خاله‏ها كه با تو مهاجرت كردند (ازدواج با آنها براى تو حلال است) و هرگاه رن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد مى‏تواند او را به همسرى برگزيند; اما چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ديگر مؤمنان; ما مى‏دانيم براى آنان در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه حكمى مقرر داشته‏ايم (و مصلحت آنان چه حكمى را ايجاب مى‏كند); اين بخاطر آن است كه مشكلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از اين راه حاميان فزونترى فراهم سازى); و خداوند آمرزنده و مهربان است!

زبان من در تفسير اين آيه قاصر است، براى مشق شب از شما خواهش ميكنم كه اين آيه را تفسير كرده و مرا از راهنمايى هاى خود مستفيذ فرماييد.

و هزاران سوال ديگر كه اگر عمرى باقى باشد ، سعى خواهم كرد كه تا آنجا كه امكان داشته باشد باهم به آنها بپردازيم.


۸ نظر:

سیروس الف گفت...

آقا حالا شما دیواری کوتاه تر از قرآن گیر نیاوردی ازش بالا بری ؟!!! بچه میگیرنت ، فتحت رو مبین میکنن ؛ گفته باشم نگی نگفتی !! ؛

رباب گفت...

سلام شازده
وبلاگت مبارک.
میگم یه عده بودن نماز نمیخوندن و ادعای مسلمونی هم داشتن ، ازشون پرسیدن شما که مسلمونین چرا نماز نمیخونین ؟ گفتن آخه قرآن گفته !! تعجب کردن. رفتن دیدن راست میگن قرآن گفته نماز نخونین ولی جمله بعدی این بود که « وقتی مست هستین » .
من خیلی خیلی سوادم کمه ولی توصیه میکنم به کتابهای اسلام شناسان و قرآن شناسان اروپایی مراجعه کنی ، نه این آخوندای خودمون ، شاید نظرت دیگه همین نباشه!!!

طنتار گفت...

سيروس خان عزيز و نقل و قند و عسل ، مرسى از اينكه نگران ما هستى جيگر، رباب خانوم جان، من نگشتم از ميان آيه ها فقط آنهايى كه خودم دلم ميخواد بيرون بيارم، بلكه فقط آنهايى رو در اينجا ميارم كه ميشه اصلا يه چيزى ازشون در آورد و صحبت كرد ، وگرنه عزيز دل برادر يا بقول شما شازده ، اين رو مطمئن باشيد كه كلمه به كلمه اون رو خوندم و ميخونم ، ميتونم به جرات بگم كه اگه شماهم خوب دقت كنى چيز قابل ملاحظه اى پيدا نميكينى براى تفسير و بحث، ولى حاج خانوم احترامت واجبه و حرفى هم توش نيست، مخلصيم دربست.

فرخ - لقاء گفت...

آقا مبارکا باشه ... بفرمائید این سبد گل و این جعوه !! شیرینی رو کجا بذاریم ؟
سلام هم عرض شد و جساراتاً خوشحالیم که خدمت رسیدیم برای عرض ارادت و اینا !!
فرامرز دادا , ما که از بس به این سوآلات ها !! فک کردیم مخمون رسماً تعطیل شد و دادیم میرزا مختار خوشنویس یه تابلو نوشت زدیم سر درش به این مضمون : "گشتم نبود , نگرد نیست "

خعلی چاکریم در ضمن

سیروس الف گفت...

فرخ ، خدا بگم تورو به زمین نرم بزنه ! جعوه !!! شیرینی رو بیار ، همینجا پر دست خودم بشین ، یه استکان برات بریزیم شنگول شی ؛ فرامرز این چایی چی شد؟ ما یه استکان عرق میخوریم دو تا استکان چایی - جون به جونمون کنن دهاتی هستیم !

طنتار گفت...

داش فرخ ما بيشتر، اون جعوه رو قربون دست پات بذار رو تاخچه ، دستتم در نره به حق پنش تن.
داش سيروس اين اتفاقا اصلا دهاتى بازى نيس، جديدا تل و ويسكى و چاى باهم كشيده ميشه.

رباب گفت...

منم مخلصم در بست. آقا در همه جدا نکن .
من هم که فک کردم بعضی هاشون به درد نمیخورن ولی یهو یکی بهم گفت بابا شاید تو فعلا نمیگیری . یه خورده صبور باش و داد و بیداد نکن شاید فهمیدی!!!!

پریسا گفت...

آقا قربونت بشم الهی ! بیخیال این یه قلم
آی سرم درد گرفت ، تو رو حضرت عباس منو به "شک" نندازین گناه دارم