کانون وبلاگ نویسان ایران

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

مسخره بازی ای بنام اعجاز عددی قرآن






همیشه هر وقت که ما یک بت جدیدی را می شکنیم، بت های جدیدی خروار خروار ابتیاع می کنیم و این مشکل ما و همین طور جامعه بشری است. غافل از اینکه به همان سرعتی که به سمت خرافات هجوم می آوریم به همان سرعت از واقعیت دور می شویم و در منجلاب توهم خود ، فرو می رویم ....
اولا بسیاری از این دست معجزات بر پایه ابجد است و دوستان بعنوان حجت بالغه از آن استفاده می کنند که در این حرکت چند اشکال کوچولو وجود دارد. اولا این که ابجد از ریشه دروغه یعنی هیچ حدیثی که دلالت بر صحت آن باشد در وحله اول و در وحله دوم هیچ روش عقلی -منطقی - علمی که دلالت کند بر اینکه مثلا اگر بسم الله 19 حرف دارد دلالت بر اعجاز آن است، وجود ندارد.
دوما اینکه اصلا در مشترکات ما جانوری بنام ابجد راه ندارد! حکایت این است که یک پر رویی را توی ده راه نمی دادند، سراغ خانه کدخدا را می گرفت ! در باب ابجد در جفر صحبت زیادی داشتیم . یک روز یکی از دوستان با احتیاط مثل اینکه سر اعظم را فاش می کند به بنده گفت : با فلانی نگرد فرد کثیفیه ! گفتم چرا گفت ( مثلا ) ببین شماره تلفنش اینه 22689310 گفتم خب خباثت او را از کجا فهمیدی ؟! گفت : این علمیه که خدا فقط از آسمون به من و به فرد ی در شهر تاکستان داده گفتم خب بفرمایید ما هم استفاده ببریم ... گفت ببین جمع این اعداد می شود 31 درسته ؟ گفتم بله ... گفت خب اگر جلوی 31 یک 0 بگذاریم می شود 310 یعنی اسم عمر که برابر 310 است! تازه این از آن بی ... ها است. گفتم چرا؟ گفت چون آخرِ تلفنش عدد اسم عمر را داره یعنی در زندگی خود اول عُمَریه و آخرش هم عُمَر پرسته. با او نگرد! بنده که محو استدلالات ایشان شدم گفتم . دوست عزیز ( که احتمالا تازه از تیمارستان فرار کردی ) بنا به چه قانونی چه حدیثی ابجد درسته؟ بر چه مبنای ابجدی شما مجاز هستی یک صفر برای خودت اضافه یا کم کنی؟ بر چه مبنایی اگر شماره فردی شد عدد 310 می شود عدد عمر؟ چرا نمی گویی می شود عدد شاهد = 310 یا ... میسر = 310 ؟؟؟ که از اسماء خداوند است؟ در ضمن فرضا اسم این فرد بشود عمر . زمانی که آقای عبدالله ابن عمر ( یعنی فرزند خود عمر ) یار حضرت امیر است این مزخرفاتی که می بافی یعنی چی و چه معنایی می دهد؟! این شد استدلال که چون جمع مسخره تو شد 310 پس این آدم بده ؟ یا اینکه چون اصلا اسم طرف شمر یا عمره حتما دشمن خدا است ؟ این همه محمد و علی دزد و قاچاقچی داریم و این همه عمر و یزید درستکار یا بلعکس. آخر این استدلالات را از کجا بیرون می آورید ؟ حالا حکایت قرآن شده که می گویند : رمز قرآن عدد 19 است! در حالی که اگر الف مقصوره الله را محاسبه کنیم یا رحمن را رحمان بنویسیم یا تشدید را جدا گانه بنویسیم بالای 20 می شود.
اصلا مگر قرآن نوشتنی بوده که عددهایش را جمع می کنید؟ بنده خودم در یک آیه قرآن چندین اختلاف در نوشتار دیدم ( نه در تلفظ ) که : در سوره نمل نوشته شده " ان لا تعلئا علیّ و اتونی مسلمین " و در جای دیگر نوشته بود " الاّ تعلوا علی ّ و اتونی مسلمین " در حالی که هر دو به یک عبارت لفظی خوانده می شد اما نوشتار آنها متفاوت بود. شما می توانی رحمان را رحمن با الف مقصوره بنویسی . بعدش هم تازه بسم الله بشه 19 تا کجا آمده که این حجت است بر اعجاز قرآن چون فلان سوره 19 تا آیه داره؟ در حالی که هنوز هیچ کس نمی تواند بگوید قرآن چند آیه دارد برای اینکه وقف های بین آیات را یک آیه حساب می نمودند یا اینکه بسم الله را بعضی ها جزو آیه حساب می کنند ( شیعیان ) و بعضی ها خیر .
با این مقدمه مخالفان اعجاز عددی قرآن را منفجر کرده اند و بقول دوستان تو دهنی محکمی به چنین مدعیانی زده اند که بررسی می کنیم. نمونه اش سایت زیر 2303.aspxhttp://samanghan.blogfa.com/post - نوشته : سوره « ق » پنجاهمین سوره قرآن کریم است . این سوره چنین آغاز می شود: « ق و القران المجید »؛ یعنی قاف ، سوگند به قرآن با عظمت. محققان در مورد اعجاز عددی در این سوره و ارتباط آن با عدد 19 گفته اند: حرف « ق » در آیه های این سوره 57 بار به کار رفته است و این رقم مضربی از 19 است ( 57 تقسیم بر 19 مساوی است با 3 ) . نکته جالب تر اینکه ، واژه « مجید » به حساب ابجد برابر 57 است ؛ و به این ترتیب ، این واژه به تعداد حرف « ق » در این سوره نیز اشاره دارد و با آن هماهنگ است. " خب شما را به خدا این شد استدلال؟ 19 از کجا در آمد؟ شما می گی رمز قرآنیه ؟ ببخشید شما کی باشید؟ خدائید؟ پیغمبرید؟ از کجا سبز شدید؟ مجید چه ربطی به قرآن داره ؟ ابجد چه ربطی به حقانیت قرآن داره؟ همه اینها چه ربطی به استدلال مضحک و خنده دار شما داره؟ اگر می گویید قرآن با لفظ مجید آمده خب با لفظ کریم هم آمده در ضمن شما حق ندارید از یک چرت و پرتی بنام ابجد در استدلالات خنده دار خود استفاده کنید! شما در اثبات حقانیت قرآن ماندید حالا آمدید دست به دامن ابجد شدید؟ خب ق که سوره 50 قرآنه درسته - ق در این سوره هم 57 بار آمده که هیچ ربطی به 50 نداشت. اگر می گویید 57 اشاره به مجید دارد مخالفان می گویند خیر : اشاره به سگ او دارد ( کلبه = یعنی سگ او = ( به ابجد 57 ) یا می گویند : یا شمر = 551 که تقسیم بر 19 می شود 29 هم معنی دار می شود و معلومه قرآنی و الهیه. یا لفظ یا ابلیس = 114چون موافق 114 سوره قرآنه یعنی همیشه باید قرآن ما ابلیس باشد!؟ و تازه این لفظ هم بر 19 که رمز قرآنه قابل قسمته و حاصل تقسیم آن می شود 6 که اشاره به خلق السموات و الارض فی سته ایام دارد که 6 یعنی مراحل کمال یعنی کمال قرآن در بندگی و اطاعت بی چون و چرای ابلیسه ( اگر بنا باشه بجای دلیل مزخرف ببافیم چطوره که اینها را قبول نمی کنید و چرندیات خودتون را قبول می کنید؟ ) عدد یا ابولهب هم برابر 57 است و قابل قسمت بر 19 که خارج قسمت آن می شود 3 موافق لفظ بدون تکرار الله که می شود اله ( از نظر تعداد حروف ) اگر مزخرف بافتن و نتیجه گیری های آسمان ریسمانی اینه ، پس چرا چنین حقوقی برای شمر و ابولهب و ... قائل نیستید؟ مضاف بر اینکه لفظ " یا شمر، شمرُ ابوبکرُ ابلیس " علاوه بر اینکه 19 حرف دارند موافق بر حروف بسم الله الرحمن الرحیم ، برابر با عدد 1425 نیز هستند که به 19 قابل قسمت است و جمع این اعداد یعنی 1+4+2+5 برابر است با 12 که می شود تفسیر ( مزخرف ) نمود که آن عدد الشهور عندالله اثنی عشر که دقیقا برابر 12 است و این خارج قسمت 12 دقیقا برابر است با جمع عدد ابجد مجید یعنی 57 یعنی 5 + 7 که می شود 12 از آن گذشته هم مجید و هم مجموعه این اسامی بر 19 قابل قسمتند پس آیا با این همه روابط ریاضی می شود نتیجه گرفت که خداوند مجید می خواهد به ما بفهماند که همیشه قرآن اصلی را با مدد گرفتن از این اراذل ( بعلت یاء نداء یا شمر ) طلب کنیم ؟! چون بر 19 قابل قسمته و این همه روابط معجزه آسای ریاضی استخراج می شود؟ باز هم مزخرفات این گونه ای اگر می خواهید بسازید بنده هم بلد هستم ... ادامه الفاظ کذایی ....
بلللله در ضمن یاء نداء اول و مضاعف شدن لفظ شمر دلالت بر این حقیقت دارد که خداوند همیشه اصرار دارد که به راه او برویم مخصوصا که عدد لفظ شمر می شود 540 که اگر 0 را حذف کنیم و 54 را 45 بنویسیم می شود عدد ابجد آدم یا انسان کامل . تازه 5 + 4 هم می شود 9 که اگر جزر آن را بگیریم می شود 3 موافق عدد حروف خود شمر و موافق تعداد حروف علی = 3 = حروف بلا تکرار محمد ( محد ) = با تعداد حروف حسن ( = 3 ) و بلا تکرار الله ( اله ) ( تذکر : ببینید دوستان چقدر راحت می شود مزخرف بافت و یک هالو را هالوتر کرد؟
شما را به خدا این هم شد تفسیر؟ که چون فلان عدد به 19 قابل قسمته پس قرآن معجزه است!؟ ) ادامه مزخرفات موافقین اعجاز عددی قرآن ... http://golhayedabestan.blogfa.com/post-159.aspx از این باغ وحشی که تحت عنوان وبلاگ است و هدفش را فقط سازندگی ( البته سازندگی احمقها از انسانهای عاقل ) ذکر نموده بد نیست گذری به این وب داشته باشیم .
ایشان فرموده :
"1. كلمه ( شهر ) به معني ماه ، 12 بار در قرآن كريم تكرار شده است كه مساوي تعداد ماههاي يك سال است " خب این شد معجزه؟ البته بنده به پیغمبری این جاعل ایمان آوردم چون عدد شهر در قرآن فقط 4 بار تکرار شده و الشهر 5 بار و مجموعه مشتقات لفظ شهر 21 بار حال بیابید پرتقال فروش را ... که این 12 کذایی از کدام جهنمی استخراج شده. برای اینکه فریب این حقه بازها را نخورید مدرک مستندی ارائه می دهم این مدرکی که بنده نوشتم از معجم المفهرس قرآن است ص 337 نوشته جناب رضا کیان زاد. می توانید خودتان تشریف ببرید ببینید. اما معجزه دوم این آقا
2. كلمه ( يوم ) به معناي روز ، 365 بار در قرآن كريم تكرار شده است كه مساوي تعداد روزهاي يك سال شمسي است " کلمه یوم در قرآن 224 بار تکرار شده ( اسنادی که عرض می کنم از همان کتابه و من بعد از این فقط شماره صفحه را ذکر می کنم. ) ص 670 اما یوم و مشتقاتش 475 بار در قرآن تکرار شده ( حال بیابید پرتقال فروش را برای بار دوم )
3. كلمه ( ساعه ) 48 بار در قرآن كريم تكرار شده است كه در 24 مورد قبل از آن يكي از حروف ذكر شده است و در 24 مورد ديگر قبل از آن حرفي وجود ندارد . بنابراين هر مورد را كه در نظر بگيريم مطابق است با تعداد ساعات يك شبانه روز كه 24 ساعت مي باشد . جواب مخالفان : لفظ ساعه هم فقط 8 بار در قرآن آمده دوباره فرمودند "
4 . كلمه ( سجد ) به معناي سجده كرد و مشتقات آن ( در زمان ماضي ، مضارع و امر ) براي عاقلان 34 بار تكرار شده است كه اين عدد برابر است با تعداد سجده هاي واجب روزانه ، چون روزانه 17 ركعت نماز واجب است و هر ركعت 2 سجده دارد " در حالی که ( ص 297 ) مشتقات سجد 92 بار در قرآن آمده و لفظ امر اسجد و اسجدوا 9 بار در قرآن آمده و اسجدی یکبار در قرآن آمده. دوباره افاضات جدید ایشان
5 . كلمه ( رجل ) به معناي مرد مساوي كلمه ( امراه ) به معناي زن هر كدام 24 بار آمده است در حالی که لفظ رجل ( ص 262 ) و مشتقاتش 73 بار و خود رجل تنها فقط 13 بار در قرآن آمده. و لفظ امراه با مشتقاتش 38 بار در قرآن آمده ( ص 573 ) و لفظ خود امراه 11 بار در قرآن آمده .افاضهء جدید بعدی ...
6. كلمه ( ملائكه ) به معناي فرشتگان و كلمه ( شيطان ) به معناي اهريمن و يا جن هر كدام 88 بار تكرار شده است . کلمه ملائکه 52 بار در قرآن آمده ( ص 582 المعجم ) ملائکه 6 بار ملائکته 5 بار للملائکه 9 بار که مجموعا می شود 72 بار و لفظ ملک هم در قرآن با مشتقاتش 206 بار آمده. اما لفظ شیطان که خیر اما لفظ شطن با مشتقاتش ( ص 329 ) 88 بار آمده که به هیچ وجه با مشتقات ملک یا لفظ ملائکه برابر نیست ( چه عجب بالاخره یک عدد شیطان با اینکه هیچ ربطی به ملائک نداشت و هیچی را ثابت نمی کند را درست گفته ) افاضه بعدی ـ
7 . كلمه ( استعاذه ) به معناي پناه بردن و كلمه ( ابليس ) به معناي شيطان هر كدام 11 بار به كار رفته است لفظ استعاذه در قرآن اصلا بکار نرفته - اما فاستعذ فقط 4 بار بکار رفته و مشتقات عوذ مجموعا 17 بار بکار رفته ( ص 427 ) اما لفظ ابلیس است که 11 بار بکار رفته ص 2 که هیچ ربطی به عدد 17 یا 4 نداشته ... ادامه افاضات ...
8 . كلمه ( آخرت ) به معناي جهان آخرت و كلمه ( دنيا ) به معناي اين جهان هر كدام 115 بار تكرار شده است کلمه آخرت ( الاخره ) 90 بار ( ص 19 ) و آخر با مشتقاتش 250 بار تکرار شده اما لفظ الدنیا 115 بار تکرار شده ص 228 که به هیچ وجه با هم قابل قیاس نیستند. افاضه بعدی ...
9 . كلمه ( الحسنات ) به معناي خوبي ها و كلمه ( سيئات ) به معناي گناهان هر كدام 180 بار تكرار شده است . کلمه الحسنات فقط یک بار در قرآن آمده - اما لفظ حسن و مشتقاتش 194 بار تکرار شده ( ص 179 ) اما سیئات فقط 6 بار اما کل لفظ سوء با مشتقاتش 167 بار در قرآن آمده ص 318 ( مشخص است وقتی کل مشتقات یک لغت از عدد ذکر شده این آقا یعنی 180 کمتر است ، داستان جعلیه نه بحث علمی ) ادامه افاضات ...
10. كلمه ( الحياه ) به معناي زندگي و كلمه ( الموت ) به معناي مرگ هر كدام 145 بار تكرار شده است . کلمه الحیاه فقط 64 بار در قرآن آمده و لفظ حی 189 بار ( ص 197 ) اما لفظ الموت فقط 35 مرتبه البته با مشتقاتش هم 154 مرتبه در قرآن آمده و به هیچ وجه با تعداد لفظ حیات برابر نیست! ( ص 586 المعجم ) ادامه افاضات ...
11. كلمه ( ارسل ) به معناي فرستاد و مشتقات آن 513 بار در قرآن كريم تكرار شده است و نام 28 پيامبري كه در قرآن از آنها نامي آورده شده است نيز مجموعاً 513 بار تكرار شده است . کلمه ارسل دیگه چی چیه ؟ کلمه ارسل ارسَلَ 6 بار اَرسِل 2 بار ارسِلَ 4 بار بیشتر در قرآن نیامده و ریشه رسل با مشتقاتش است که 513 بار آمده که مسلما مشتقاتش به معنای " فرستاد " نیست ص 271 اما نام 28 پیامبر هم این عدد نیست و اصلا ایشون اسم آنها را هم نیاورده و خیلی خیلی خیلی کمتر از این عدد است. و به 100 تا هم نمی رسد افاضه بعدی
12. كلمه ( الرسل ) به معناي پيامبران و كلمه ( الناس ) به معناي مردم هر كدام 368 بار تكرار شده است . کلمه الرسل فقط 18 بار در قر آن آمده ( ص 270 ) و لفظ الناس هم فقط 187 مرتبه ( ص 627 ) ادامه افاضات ایشان ...
13. كلمه ( الرغبه ) به معناي ميل و كلمه ( الرهبه ) به معناي ترس هر كدام 8 بار تكرار شده است . کلمه الرغبه اصلا در قرآن نداریم - اما از ریشه رغب 8 عدد داریم ( 278 ). اما الرهبه هم در قرآن نداریم ( ص 281 ) اما از مشتقاتش 12 عدد داریم . ادامه ...
14. نام مبارك پيامبر اسلام ( محمد و احمد ) مجموعاً 5 بار در قرآن آمده است ( 4 بار محمد و 1 بار احمد ) و كلمه صلوات كه به معناي درود مي باشد و بيشتر براي درود فرستادن بر پيامبر و خاندان پيامبر استفاده مي شود نيز 5 بار در قرآن تكرار شده است . نام احمد فقط یک بار و محمد 4 بار در قرآن آمده در ص 192 المعجم و لفظ صلوات به معنی درود هم فقط 2 بار در قرآن آمده یکی در سوره توبه آیه 99 و یکی در 157 بقره ص 357 المعجم ادامه ....
15. كلمه ( ايثار ) به معناي گذشت و فداكاري و كلمه ( شح ) به معناي بخل و تنگ نظري هر كدام 5 بار تكرار شده است . اما کلمه ایثار اصلا در قرآن نداریم - لفظ شحّ دو بار آمده ص 324 اما با مشتقاتش 5 بار آمده ... افاضات دیگر ...
16. كلمه ( سرور ) به معناي شادي و كلمه ( حزن ) به معناي غم و اندوه هر كدام 4 بار تكرار شده است کلمه سرور هم از لغاتی است که اصلا در قرآن وجود ندارد اما سرورا یک بار و مسرورا 2 بار در قرآن آمده ( ص 301 المعجم ) اما مشتقات سرر 44 بار در قرآن آمده. اما لفظ حزن . این لفظ هم اصلا در قرآن نیامده اما از ریشه حزن 42 بار در قرآن آمده . ادامه ...
17. كلمه ( الحر ) به معناي گرما و كلمه ( البرد ) به معناي سرما هر كدام 4 بار تكرار شده است . لفظ الحر فقط دو بار در قرآن آمده و از ریشه حرر 15 بار ص 175 ادامه ...
18. عبارت ( حزب الله ) به معناي ياران خداوند و عبارت ( حزب الشيطان ) به معناي ياران شيطان هر كدام 3 بار تكرار شده است . لفظ حزب الله 3 بار ( ص 177 ) و حزب الشیطان فقط 2 بار آمده ( همان صفحه ) ... دوستان آیا این که فرضا حزب الله 300 بار و حزب شیطان فرضا 300 بار بیاید دلیل اعجاز می شود؟ دلیل می شود که هیچ بشری بلد نیست دو لفظ را با اعداد برابر در کتاب خود ذکر کند؟ واقعا داشتم فکر می کردم یک وقت خدای ناکرده از دیدن این همه اعجاز این بزرگواران و مسلمین عزیز مبادا سکته کنند و جان به جان آفرین تسلیم کنند؟ - یاد میدان 7 تیر افتادم که نوشته ای بر دیوار بود در ... ما 72 تن دقیقا به عدد شهدای کربلا از دست دادیم و از دوستم جویا شدم و متوجه شدم شهدای بمب گزاری مجلس حدود هشتاد و اندی بوده ( هر عددی بوده 72 تا نبوده ) و شهدای کربلا هم تا حدود 150 نفر ذکر شده حالا این 72 از کجا استخراج شده ؟ خدا می داند ... حالا حکایت این آقایان است البته صاحب این وب از آن افرادیه که می روند و از این سایت و آن سایت مطلب جمع می کنند ! آن هم بدون ذره ای تحقیق و دقت ! اما آن جاعلان دین فروش و خود فروشی که هر حقه ای سوار می کنند تا معجزات نداشته ای را به کتب نسبت بدهند را باید چه بنامیم ؟!



.
.
.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

یک مشت انسانهای عقب افتاده مینشینند فکر میکنند که چی بگیم که دنیای متمدن و پیشرفته رو سرکار بگذاریم که فکر کنن قرآن خیلی پیشرفته هست!